
کتاب داستان های ابراهیم
معرفی کتاب داستان های ابراهیم
کتاب الکترونیکی «داستانهای ابراهیم» نوشتهٔ نرگس اثمری هریس اثری داستانی است که نشر نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از روایتهای کوتاه دربارهٔ زندگی پسرکی روستایی به نام «ابراهیم» و خانوادهاش را در بستر روستا و طبیعت شمال ایران روایت میکند. فضای داستانها سرشار از جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی و مناسبات اجتماعی روستایی است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان های ابراهیم
«داستانهای ابراهیم» اثری داستانی است که با نگاهی به زندگی روستایی و مناسبات خانوادگی، روایتهایی پیوسته و گاه مستقل از هم را دربارهٔ پسرکی به نام «ابراهیم» و خانوادهاش ارائه میدهد. نرگس اثمری هریس در این کتاب، با تمرکز بر جزئیات زیست روستایی، آیینها، کارهای روزمره و روابط میان اعضای خانواده و همسایگان، تصویری ملموس از زندگی در روستا را ترسیم کرده است. ساختار کتاب بهصورت داستانهای کوتاه و اپیزودیک است که هرکدام بخشی از زندگی ابراهیم را در فصول مختلف سال و در موقعیتهای گوناگون به تصویر میکشد. این روایتها، علاوهبر نمایش فرازونشیبهای زندگی روستایی، به پیوندهای عاطفی، دغدغههای معیشتی و امیدهای کوچک و بزرگ شخصیتها میپردازند. کتاب با زبانی توصیفی و جزئینگر، مخاطب را به دل فضای روستا و تجربههای ابراهیم میبرد و از خلال روایتهای ساده و صمیمی، ارزشهای خانوادگی، همدلی و تلاش برای بهتر زیستن را بازتاب میدهد.
خلاصه داستان داستان های ابراهیم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! ماجرای «داستانهای ابراهیم» با توصیف سرمای زمستان و زندگی روزمرهٔ خانوادهای روستایی آغاز میشود. ابراهیم، پسر خانواده، در کنار پدر و مادر و ننهاش، با چالشهای کوچک و بزرگ زندگی روستایی روبهروست؛ از دفن لاشهٔ الاغی که در برف مرده تا مراقبت از گوسفندان و سگهای گله. روایتها، لحظاتی از کار و تلاش، غم و شادی، و مناسبتهای جمعی مانند مهمانیها و بازگشت عمو ایوب از سفر زیارتی را دربرمیگیرند. در بخشهایی از کتاب، ابراهیم با دغدغههای کودکی و نوجوانی خود دستوپنجه نرم میکند؛ برای مثال، نگرانی دربارهٔ خوراک دامها در زمستان، یا حسرت بهار و پایان سرما. روابط خانوادگی و همسایگی، محور بسیاری از داستانهاست؛ همکاری در پختن آش برای مهمانها، تقسیم کارهای خانه و مزرعه، و همدلی در مواجهه با مشکلات. در ادامه، ابراهیم با ورود به مدرسه و تجربههای تازهای مانند خرید دفتر و کتاب، قدم به دنیای جدیدی میگذارد. داستانها با توصیف جزئیات زندگی روزمره، از بازی با تولهسگها تا مراقبت از کرهاسب و مواجهه با طبیعت، پیش میروند. در نهایت، ابراهیم با تلاش و حمایت خانواده، مسیر تحصیل را ادامه میدهد و به جایگاه اجتماعی بالاتری میرسد، اما پایان داستانها همچنان در فضای روستا و پیوندهای عاطفی باقی میماند.
چرا باید کتاب داستان های ابراهیم را بخوانیم؟
این کتاب با روایتهای ساده و جزئینگر، تصویری زنده از زندگی روستایی و مناسبات خانوادگی ارائه میدهد. «داستانهای ابراهیم» فرصتی برای لمس تجربههای نسلهای گذشته و آشنایی با آیینها و سنتهای روستا فراهم میکند. خواندن این اثر، مخاطب را با ارزشهایی مانند همدلی، تلاش جمعی و امید به آینده آشنا میسازد و لحظاتی از زندگی روزمره را به شکلی ملموس و قابل لمس بازگو میکند. همچنین، کتاب برای کسانی که به دنبال شناخت فرهنگ بومی و تجربهٔ زیست در فضای روستا هستند، جذابیت ویژهای دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای روستایی، روایتهای خانوادگی و فرهنگ بومی ایران مناسب است. همچنین، کسانی که به دنبال تجربهٔ زیست روستایی، خاطرات کودکی و مناسبات سنتی هستند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. «داستانهای ابراهیم» برای نوجوانان و بزرگسالانی که به داستانهای واقعگرا و جزئینگر علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب داستان های ابراهیم
«سوز و سرما هوا از سمت بلندی کوهها میآمد و در کوچه پسکوچههای ده پرسه میزد. همه را به خانههایشان تارانده بود. کوچههای ده سوت و کور بود و جز صدای سوزآلود سرما نبود. فقط کسانی بیرون مانده بودهاند که به کاری مشغول بودند؛ تازه برف سنگینی که امسال آمده بود را از بام خانه به پایین میریختم که سروصدایی بلند میشد: از جلوی آسیابیست. پارو را به داخل حیاط پرت میکنم و روی بام اتاق عمو قنبر میپرم تا ببینم که چه خبر است. داشتند لاشه میبردند؛ لاشهی الاغی که به کنده درختی بسته شده بود و روی برف کشیده میشد. مش محمد که پالتوی قهوهای رنگ بزرگی روی دوشاش انداخته، گاهی صاحبش او را فحش میدهد و گاه میزدش. چون با کنده در برف لیز میخورد پاهایش در برف فرو میرفت. به هرگونه که شده کنده را میبرده پشت سر آنها هم به فاصله یکی دو قدم سگش دیده میشد. و عمو قنبر تمام سگها را پایین ده آورده بود. راست گفتهاند که مرگ خر برای سگ عروسی است. سگ عمو قنبر از خوشحالی روی پایش بند نبود. این طرف و آن طرف میپرید و پارس میکرد بالاخره سگ فهمید و بو کرد و خر در برفها از پا افتاد؛ سگ عمو قنبر لاشه خر را بو کشید و لب و لوچهاش آب افتاد.»
حجم
۳۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۳۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه