
کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی
معرفی کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی
کتاب الکترونیکی «زندگینامهٔ سیاسی» نوشتهٔ بابک امیرخسروی اثری در حوزهٔ خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی است که نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت زندگی و تجربههای سیاسی نویسنده را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، بهویژه در ارتباط با حزب تودهٔ ایران، بازگو میکند. امیرخسروی با نگاهی انتقادی و تحلیلی، خاطرات خود را از دوران کودکی تا فعالیتهای حزبی و مهاجرت، بههمراه اسناد و مکاتبات شخصی، ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی
«زندگینامهٔ سیاسی» اثری در قالب خاطرهنویسی و ناداستان است که به روایت زندگی بابک امیرخسروی، یکی از کادرهای قدیمی حزب تودهٔ ایران، میپردازد. این کتاب در دورهای طولانی و با تردید و تأمل فراوان نوشته شده و حاصل سالها تجربه، مشاهده و مکاتبه با فعالان سیاسی و فرهنگی ایران است. ساختار کتاب بر پایهٔ بازخوانی اسناد، نامهها و یادداشتهای شخصی نویسنده شکل گرفته و در دو بخش عمده تنظیم شده است: نخست، فهرست پروندهها و اسناد و دوم، متن کامل نامهها و نوشتهها. کتاب با پیشگفتاری آغاز میشود که در آن نویسنده به دشواریها و تردیدهایش در نوشتن زندگینامه اشاره کرده و سپس با شرحی از دوران کودکی، خانواده، تحصیل و ورود به فعالیتهای سیاسی ادامه مییابد. روایت امیرخسروی، تصویری از فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران در قرن بیستم ارائه میدهد و بهویژه بر نقش حزب توده و تحولات پس از کودتای ۲۸ مرداد تمرکز دارد. این اثر نهتنها بازتابی از زندگی فردی نویسنده است، بلکه بخشی از تاریخ معاصر ایران را از منظر یک فعال سیاسی بازگو میکند.
خلاصه کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی
کتاب «زندگینامهٔ سیاسی» با روایتی شخصی و مستند، زندگی بابک امیرخسروی را از کودکی تا ورود به عرصهٔ سیاست و فعالیتهای حزبی دنبال میکند. نویسنده در آغاز، از تردیدها و نگرانیهایش دربارهٔ نوشتن خاطرات و زندگینامه سخن میگوید و تأکید دارد که این اثر بیشتر سرگذشت یک کادر قدیمی حزب تودهٔ ایران است تا یکی از رهبران آن. امیرخسروی با شرح فضای خانوادگی و اجتماعی دوران کودکیاش در تبریز، به تأثیر محیط و خانواده بر شکلگیری شخصیت و دغدغههای اجتماعی خود میپردازد. او از تجربههای تلخ و شیرین دوران مدرسه، احساس نابرابری اجتماعی، مهاجرت به تهران و چالشهای هویتی و زبانی سخن میگوید. روایت او از عشق نوجوانی، علاقه به موسیقی و ویولن، و در نهایت، جدال میان علاقهٔ شخصی و مسیر تحصیلی و سیاسی، بخشی از فراز و نشیبهای زندگیاش را نشان میدهد. در ادامه، نویسنده به تدریج وارد فضای سیاسی میشود و از پیوستن به حزب تودهٔ ایران، نقش خود در ساختار حزبی و نگاه انتقادیاش به وابستگی حزب به اتحاد شوروی سخن میگوید. او با بازخوانی اسناد و نامههای شخصی، تلاش میکند تصویری عینی از فضای درونی حزب، اختلافات، مهاجرتها و تأثیر رویدادهای تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد بر سرنوشت حزب و اعضایش ارائه دهد. کتاب، علاوهبر روایت زندگی فردی، به بررسی تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در قرن بیستم از منظر یک فعال سیاسی میپردازد و تلاش میکند تجربههای شخصی را با تاریخ جمعی پیوند بزند.
چرا باید کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی را بخوانیم؟
این کتاب فرصتی فراهم میکند تا خواننده با تجربههای زیستهٔ یک فعال سیاسی ایرانی در بستر تحولات پرتنش قرن بیستم آشنا شود. روایت امیرخسروی، نهتنها بازتابی از زندگی فردی و دغدغههای شخصی است، بلکه پنجرهای به تاریخ معاصر ایران، فضای درونی حزب توده و چالشهای روشنفکران و فعالان سیاسی آن دوران میگشاید. استفاده از اسناد، نامهها و یادداشتهای شخصی، به روایت کتاب عمق و اعتبار ویژهای بخشیده و امکان شناخت بهتر فضای سیاسی و اجتماعی ایران را از زاویهای کمتر دیدهشده فراهم میکند. این اثر برای کسانی که به تاریخ شفاهی، خاطرهنویسی و شناخت تحولات سیاسی ایران علاقه دارند، منبعی ارزشمند بهشمار میآید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزهٔ علوم سیاسی و اجتماعی، فعالان و کنشگران سیاسی، و کسانی که به خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی علاقه دارند، مفید است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ شناخت فضای درونی احزاب سیاسی و تحولات اجتماعی ایران را دارند، این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیرخسروی
«خانه و خانواده یادماندههای دوران کودکیام که تماماً در تبریز سپری شد، بینهایت برایم خوشایند و آرامبخش است. هرگاه آن ایام را به یاد میآورم یا با خواهرم پروین از گذشتهها سخن میگویم، خوشحال و شادم، ولی حسرت آن روزها که دیگر دست نایافتنی است، همیشه دلم را سنگین و غمگین میکند. از پدرم و مادرم و آنچه از فضای خانواده به خاطرم مانده، آغاز میکنم. پدرم مردی آزادمنش و با فرزندانش بسیار شکیبا و مهربان بود و رفتاری محترمانه داشت. هیچ خاطرهای حاکی از خشونت یا تنبیه بدنی و بدرفتاری از او، چه در مورد خودم و چه با خواهرها و برادرم بهیاد ندارم. با اینحال نوعی فاصله و احترام و ترسی پنهانی میان ما و پدرم برقرار بود. حادثهای که هنوز با جزئیات در ذهنم برجای مانده، گویای آن است: برادرم از جوانی، در روز دو سه بسته سیگار میکشید، ولی همواره پنهان از پدرم! پدر از اعتیاد برادرم به سیگار خبر داشت ولی به روی خود نمیآورد. در آن سالها سیگار کشیدن در حضور بزرگترها نشان از بیادبی داشت و نوعی بیاحترامی تلقی میشد. روزی برادرم در حال سیگار کشیدن و قدم زدن در حیاط بود که پدرم ناگهان از در وارد شد! برادرم چنان دستپاچه شد که سیگار روشن را در جیباش پنهان کرد و لباس نویِ فاستونیِ تازه دوختهاش را سوزاند! خود من در حضور پدر و حتی برادر بزرگم، هرگز لب به مشروب نزده بودم. اولینبار پس از درگذشت پدر (۱۸ آذرماه ۱۳۳۰)، در مراسم عروسی برادرم بود که داییام گیلاس ودکا را در دست من گذاشت و برادرم را صدا زد و سه نفری به سلامتی او و با آرزوی خوشبختیاش، گیلاسها را به هم زدیم.»
حجم
۱۰۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه
حجم
۱۰۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه