کتاب نام آن گل ها عدم بود محسن توحیدیان + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب نام آن گل ها عدم بود

کتاب نام آن گل ها عدم بود

انتشارات:نشر حکمت کلمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نام آن گل ها عدم بود

معرفی کتاب نام آن گل ها عدم بود

کتاب الکترونیکی «نام آن گل‌ها عدم بود (هفت روایت از غیاب)» نوشتهٔ محسن توحیدیان و منتشرشده توسط نشر حکمت کلمه، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی است که در ۱۲۸ صفحه روایت‌هایی از غیاب، فقدان و مواجهه با مرزهای مرگ و زندگی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. این اثر با نگاهی به تجربه‌های انسانی در مواجهه با نبودن، در قالب هفت داستان کوتاه، به سراغ لایه‌های پنهان احساسات و خاطرات می‌رود. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب نام آن گل ها عدم بود

«نام آن گل‌ها عدم بود» مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه است که هرکدام به شیوه‌ای متفاوت، مفهوم غیاب، مرگ، خاطره و مواجهه با فقدان را کاوش می‌کند. این کتاب در دوره‌ای نوشته شده که داستان کوتاه فارسی به سمت تجربه‌گرایی و پرداختن به مضامین فلسفی و روان‌شناختی گرایش یافته است. روایت‌ها اغلب در بسترهای آشنا اما با نگاهی تازه به جزئیات و روابط انسانی شکل می‌گیرند. نویسنده با بهره‌گیری از زبان و تصویرسازی‌های خاص، فضای داستان‌ها را به گونه‌ای می‌سازد که مرز میان واقعیت و خیال، زندگی و مرگ، حضور و غیاب در هم می‌آمیزد. در این مجموعه، غیاب نه فقط به معنای مرگ، بلکه به شکل‌های مختلفی از نبودن و دوری، در روابط خانوادگی، خاطرات و حتی اشیا و گیاهان بازتاب می‌یابد. کتاب با رویکردی چندلایه، تجربه‌های انسانی را در مواجهه با پایان‌ها و ناپایداری‌ها به تصویر می‌کشد و مخاطب را به تامل دربارهٔ معنای حضور و نبودن دعوت می‌کند.

خلاصه کتاب نام آن گل ها عدم بود

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! در مجموعهٔ «نام آن گل‌ها عدم بود»، هر داستان با زاویه‌ای متفاوت به مفهوم غیاب و نبودن می‌پردازد. روایت‌ها اغلب از دل موقعیت‌هایی روزمره و آشنا آغاز می‌شوند؛ مثل خانواده‌ای که در انتظار مرگ عزیزی هستند یا سربازانی که در پاسگاهی مرزی با هراس و خاطرات دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در داستان «در هراس»، فضای پاسگاه مرزی و رودخانهٔ ارس، بستری برای مواجهه با مرگ، ترس و خاطرات تلخ می‌شود. شخصیت‌ها درگیر تکرارهای ذهنی، خاطرات و هراس‌های خود هستند و مرز میان واقعیت و خیال برایشان محو می‌شود. در داستانی دیگر، مرگ تدریجی یک بیمار و واکنش‌های اطرافیانش، بهانه‌ای برای کندوکاو در معنای زندگی و مواجهه با پایان است. روایت‌هایی نیز به شکل خاطره یا یادداشت‌های روزانه، تجربهٔ تنهایی، پیری و مواجهه با گذشته را بازگو می‌کنند. در برخی داستان‌ها، اشیا و گیاهان نیز به نمادهایی از رنج، خاطره و غیاب بدل می‌شوند؛ مثل گلدانی که جانوران موذی ریشه‌هایش را می‌خورند و بهانه‌ای برای تامل دربارهٔ درد و فقدان می‌شود. مجموعه با نگاهی چندوجهی، تجربه‌های انسانی را در لحظات گذار، سوگواری و مواجهه با نبودن به تصویر می‌کشد، بی‌آنکه پاسخی قطعی یا پایانی روشن ارائه دهد.

چرا باید کتاب نام آن گل ها عدم بود را خواند؟

این کتاب با روایت‌هایی کوتاه و متنوع، تجربه‌های انسانی از غیاب، مرگ و خاطره را از زوایای گوناگون بررسی می‌کند. هر داستان فرصتی برای تامل دربارهٔ ناپایداری زندگی، مواجهه با فقدان و تاثیرات آن بر روابط انسانی فراهم می‌آورد. زبان و تصویرسازی‌های خاص نویسنده، فضای داستان‌ها را به گونه‌ای می‌سازد که مخاطب را به درون احساسات و ذهنیت شخصیت‌ها می‌برد. برای کسانی که به داستان‌های کوتاه با مضامین فلسفی و روان‌شناختی علاقه دارند، این مجموعه می‌تواند تجربه‌ای متفاوت و تامل‌برانگیز باشد.

خواندن کتاب نام آن گل ها عدم بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان کوتاه فارسی، دوست‌داران روایت‌های فلسفی و روان‌شناختی و کسانی که دغدغه‌هایی دربارهٔ مرگ، فقدان، خاطره و معنای زندگی دارند مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به تجربه‌های ادبی متفاوت و روایت‌های چندلایه علاقه‌مندند، گزینه‌ای قابل توجه خواهد بود.

فهرست کتاب نام آن گل ها عدم بود

- در هراس: داستانی دربارهٔ سربازان و افسران یک پاسگاه مرزی که با مرگ، ترس و خاطرات تلخ رودخانهٔ ارس روبه‌رو می‌شوند و مرز میان واقعیت و خیال برایشان محو می‌شود. - بهرام و گل اشک: روایت رابطه‌ای میان انسان و گیاه، جایی که درد و رنج گل اشک بهانه‌ای برای تامل دربارهٔ زندگی، مرگ و تاثیرات جانوران موذی بر ریشه‌های آن می‌شود. - سوگواران روی تپهٔ نو-رز: داستانی دربارهٔ خانواده‌ای که در انتظار مرگ عزیزی هستند و واکنش‌های مختلف اعضای خانواده به این فقدان. - مرگ پا: روایتی از مواجهه با مرگ و خاطرات گذشته، با نگاهی به تاثیرات آن بر ذهن و زندگی شخصیت‌ها. - مرک پاسشر: مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و رویاهای یک شخصیت که با مردی خیالی (مرد اسفناجی) دربارهٔ خاطرات، تنهایی و معنای زندگی گفتگو می‌کند و مرز میان خواب و بیداری، واقعیت و خیال در هم می‌آمیزد. (عناوین دیگر داستان‌ها نیز در کتاب آمده‌اند که هرکدام به نوعی به مضمون غیاب و نبودن می‌پردازند.)

بخشی از کتاب نام آن گل ها عدم بود

«در هراس لیوان‌های چایی سرد می‌شوند. قند را هم اگر روی زبان‌شان بگذارند. باید خیلی زود یک هورت چایی رویش بکشند تا دهان‌شان سرد نشود. اگر مقرری ماهانهٔ پاسگاه به‌راه باشد، کنار لیوان چایی یک دو قالب نوقا یا باقلوای تبریزی هم هست. اگرنه با همان قند. از همه مهم‌تر همان سروان خدابخشی است که باید بیش‌تر مراقبت کند. وقتی توی بحر نقشه می‌رود، به‌کل غافل می‌شود. یا وقت‌هایی که روزنامه می‌خواند یا شب‌هایی که از بنحره به آن‌طرف سیم خاردارها خیره می‌ماند تا به شیون شغال‌ها گوش بدهد. سروان از بلندی پنجره‌های پاسگاه که یادگار صومعه‌ای قدیمی است لرزش می‌گیرد. شیب مسلط عمارت پاسگاه او را به سگ‌های رهگذر دل‌رحم می‌کند و پیش می‌آید که در خلوت برای‌شان آستینی تر کند. سرباز وخ که برای دوم‌بار سینی چایی را می‌آورد می‌بیند که از لیوان روی میز بخار بلند نمی‌شود. توی چایی تازه هم تف می‌ریزد و می‌گذارد جایش. چایی سرد را که برمی‌دارد، سروان یک نیم‌رخ برمی‌گردد. می‌گوید دستت سرباز. سرباز پا می‌چسباند و نیم‌چرخ برمی‌گردد. دستش آمده چطور پا بکوبد که یک قطره از چایی توی سینی نریزد. به امربری وارد شده اما دیگر وقت رفتن است. می‌رود که زن را با بچه برایش بگیرند چون قرمساقی در خون این یکی است. چشم‌هایش می‌خندد چون همین روزهاست که گورش را گم کند. یک ماه کم‌تر یا بیش‌تر. بهتر. این‌جور مارمولک‌ها را آدم تا آخر عمر هم نبیند چیزی نمی‌شود. به نقشه برمی‌گردد. خط ارس را می‌گیرد و می‌رود تا جایی که محلی‌ها می‌گویند کف رود بالاتر است و می‌توان در روزهای آرام آن‌ورش رفت. اگر وحشی باشد نه. هیچ زوری نمی‌تواند تابش بیاورد. یک رأس گاو یا یک آدم فرقی نمی‌کند. طبقات ارس هم هست. پا که تویش می‌گذاری، پای دوم روی کدام طبقه می‌نشیند، خدا می‌داند. شاید ده یا بیست متر پایین‌تر باشد. شاید هم یک متر زیر پا را خالی کند اما یک قدم جلوتر باز به کف بنشیند. به همین خاطر است که وقت‌هایی که گل‌آلود و وحشی نیست، دهانش پر از کف است. از بالا که هرا می‌کشد و پایین می‌آید، تا به نشیب برسد هزارجور ولوله دارد. کسی را هم که تو می‌کشد، اول توی طبقاتش می‌چرخاند و همه‌جا را خوب نشانش می‌دهد. بعد که یک تاج از خزه و حلبک و ماسه روی سرش گذاشت، خیلی پایین‌تر به کناره‌ها تفش می‌کند. با استخوان‌های لت و پار و از هزارجا شکسته. خرد و خمیر و از همه بدترش این است که دهان را تا زیر گوش‌ها جر می‌دهد و اگر کشتهٔ ارس را کسی به‌رو ببیند، باید قلب سفتی داشته باشد که بتواند توقف خون را تحمل کند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۶۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان