
کتاب نخجیر
معرفی کتاب نخجیر
معرفی کتاب نخجیر
کتاب الکترونیکی «نخجیر» (روایتی از آغاز جنگ ایران و عراق) نوشتهٔ مصطفی بیان و با ویرایش کارگاه نشر حکمت کلمه، اثری داستانی است که به وقایع و فضای آغازین جنگ ایران و عراق میپردازد. این کتاب با نگاهی روایی و در قالب داستان، به شخصیتها و رخدادهای تاریخی و اسطورهای این دوره میپردازد و تلاش میکند لایههای پنهان و آشکار جنگ را از زاویهای متفاوت روایت کند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نخجیر
«نخجیر» اثری داستانی است که در بستر وقایع آغازین جنگ ایران و عراق شکل گرفته و با تلفیق عناصر تاریخی، اسطورهای و تخیل، روایتی چندلایه از این برهه حساس ارائه میدهد. نویسنده با الهام از رخدادهای واقعی و شخصیتهای تاریخی، فضایی خلق میکند که در آن واقعیت و افسانه در هم میآمیزند. کتاب در دورهای روایت میشود که فضای سیاسی و اجتماعی ایران و عراق دستخوش تحولات عمیق است و با شروع جنگ، سرنوشت دو ملت به هم گره میخورد. در این میان، شخصیتهایی چون «پیشوا» (با الهام از صدام حسین)، فرماندهان نظامی، و چهرههای اسطورهای ایرانی و عرب، در کنار هم قرار میگیرند و روایت را پیش میبرند. نویسنده با بهرهگیری از زبان روایی و توصیفهای جزئی، فضای بغداد و جبهههای جنگ را زنده میکند و به لایههای روانی و اجتماعی شخصیتها میپردازد. کتاب علاوه بر بازنمایی نبردها و تصمیمات سیاسی، به اسطورهها و روایتهای کهن ایرانی نیز ارجاع میدهد و از این طریق، پیوندی میان گذشته و حال برقرار میکند.
خلاصه کتاب نخجیر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «نخجیر» با تمرکز بر شخصیت «پیشوا» آغاز میشود؛ رهبری که با الهام از صدام حسین، در آستانه آغاز جنگ با ایران قرار دارد. روایت با توصیف فضای بغداد و کاخ ریاستجمهوری، جلسات محرمانه و تصمیمگیریهای نظامی پیشوا و اطرافیانش پیش میرود. در این میان، لاشخورها و عقابها به عنوان نمادهای قدرت و مرگ، در فضای داستان حضور پررنگی دارند. همزمان با صدور فرمان حمله به ایران، روایت به جبهههای جنگ و واکنش ایرانیان میپردازد و شخصیتهایی چون سنباد، شهربانو و اسپهبدان ایرانی وارد داستان میشوند. نویسنده با تلفیق اسطوره و واقعیت، نبردهای تاریخی و معاصر را در هم میآمیزد؛ از سقوط تیسفون و اسارت شهربانو تا حملات هوایی نیروی هوایی ایران و مقاومت خلبانان ایرانی. داستان با نمایش تردیدها، ترسها و غرور پیشوا، و همچنین شجاعت و ایستادگی شخصیتهای ایرانی، پیش میرود و در لایههایی از خیال و اسطوره، پیوندی میان گذشته و حال برقرار میکند. پایان داستان افشا نمیشود، اما روایت تا جایی پیش میرود که سرنوشت جنگ و شخصیتها در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب نخجیر را خواند؟
این کتاب با روایتی چندلایه و تلفیق تاریخ، اسطوره و واقعیت، تصویری متفاوت از آغاز جنگ ایران و عراق ارائه میدهد. پرداختن به شخصیتهای تاریخی و اسطورهای در کنار بازنمایی فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران، به مخاطب امکان میدهد تا جنگ را نه فقط به عنوان یک واقعه نظامی، بلکه به عنوان رویدادی انسانی و فرهنگی تجربه کند. همچنین، روایت از زاویه دید شخصیتهای مختلف و استفاده از نمادها و ارجاعات اسطورهای، لایههای تازهای به فهم وقایع میافزاید.
خواندن کتاب نخجیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای تاریخی، روایتهای جنگی، و کسانی که به پیوند اسطوره و تاریخ در ادبیات معاصر علاقه دارند، مناسب است. همچنین، برای کسانی که دغدغه شناخت لایههای پنهان جنگ ایران و عراق و تأثیرات آن بر فرهنگ و هویت ایرانی را دارند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب نخجیر
«لاشخورها به کاخ ریاست جمهوری ورود کردند. صدای بالهایشان سکوت مطلق شب بغداد را در هم میشکست. هنوز سپیده صبح دوشنبه ندمیده بود و نسیم گرم و ملایمی که ساعتی قبل از فراز اجساد مرزبانان عبور کرده بود، پنجرههای کاخ را میسایید. در سیاهی شب حیاط کاخ یکی از لاشخورها با نشانی زرین بر پنجهٔ چپ بالهای عظیم خود را جمع کرد و جلوی پیشوا سر خم کرد و به سخن آمد: «پیشوا! دروازههای ایران با اشارت دست شما به آسانی گشوده میشوند.» پیشوا که انگار منتظر همین خبر بود عهدنامهٔ پاره پاره الجزایر را جلوی پای لاشخور ریخت: «پس از سپیده دم فردا؛ شطالعرب تحت حاکمیت ما درمیآید و کشتیهای ایرانی فقط با پرچم عراق از این رودخانه عبور میکنند. وقت آن است که زمینهایمان را پس بگیریم.» پیشوا در حالی که شلاق دسته چرم خود را به پا میکوبید با بیصبری ادامه داد: «اگر ایرانیها بخواهند پا از گلیم خود درازتر کنند، سر آنها را در گل فرو خواهیم کرد تا به ارادهٔ سیاسی ما عمل کنند.» سپس نگاه خیره و رعبآور خود را متوجه عدنان خیرالله کرد و پرسید: «چه چیزی مانع این میشود که ما هر وقت خواستیم قصر شیرین را بگیریم؟» وزیر دفاع که زیر نگاه پیشوا میلرزید پاسخ داد: «مطلقا هیچ چیز.» چشمان گرد طارق عزیز با چاپلوسی آشکاری از پشت عینک بزرگ برق میزد. پیشانی همیشه عرق کردهاش را پاک کرد و بعد زبان چرب و کلفتش را چرخاند تا تازهترین گزارشها را به پیشوا بدهد: «رژیم تازه تاسیس ایران کشوری توسعهیافته را تحویل گرفته. نه ایران را ساختهاند و بنابراین برای ایران هیچ تلاشی نمیکنند.» علی ابوالحسن، مشاور پیشوا، از سمت دیگر میز با لبخند خوشبینانهای پیشبینی کرد: «همه چیز به نفع خلق عرب است.» و جلسه پایان گرفت.»
حجم
۶۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۶۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه