دانلود و خرید کتاب گوشه دنج تیمارستان نیایش محسنی
تصویر جلد کتاب گوشه دنج تیمارستان

کتاب گوشه دنج تیمارستان

نویسنده:نیایش محسنی
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گوشه دنج تیمارستان

کتاب گوشه دنج تیمارستان نوشتهٔ نیایش محسنی است. انتشارات آرمان رشد این داستان‌های کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب گوشه دنج تیمارستان

کتاب گوشه دنج تیمارستان مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نیایش محسنی است. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت است از «یک فلسفهٔ عاشقانه»، «گلدان شمعدانی»، «باران رابطهٔ مستقیمی با جنون دارد»، «از چشم یک دیوانه» و «هیچ‌چیز سر جایش نیست».

داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب گوشه دنج تیمارستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گوشه دنج تیمارستان

«"اینجا ایران است"

چند هفته بیشتر به تحویل پروژه‌ام نمانده بود و تا دیروقت در کتابخانه مشغول مطالعه و بررسی می‌شدم.

در لابه‌لای قفسه‌های بزرگ کتابخانه به‌دنبال کتابی پرطرف‌دار و امروزی می‌گشتم، در این روزهایی که بازار کتاب و کتاب‌خوانی حسابی کساد است!

حین جست‌وجو، کتاب قطوری روی زمین افتاد و از خاک زیادی که بلند شد، سرفه‌ام گرفت.

چون دست‌هایم پر بود، نگاهی گذرا به کتاب انداختم. روی آن با خط برجسته نوشته شده بود شاهنامه. با خودم گفتم که بعداً آن را سر جایش خواهم گذاشت.

احساس سردرد داشتم و با قرص کوچکی ساکتش کردم. غرق دنیای عجیب‌وغریب کتاب‌ها بودم که سروصدا من را به خودم آورد؛ این ساعت کسی در کتابخانه نبود!

با تعجب از جایم بلند شدم و به‌سمت سالن رفتم. ماتم برد. مردی قوی هیکل با کلاه‌خودی بزرگ و گرز و پوستین ببر به تن، روبه‌رویم ایستاده بود.

با صدای زمختی گفت: «رخش کجاست؟»

بدون جواب‌دادن، دوباره از سر تا پایش را برانداز کردم. دستم را توی جیبم بردم و قرصی را که خورده بودم، چک کردم، بعد دستم را روی پیشانی‌ام گذاشتم، تب هم نداشتم.

ناگهان ماجرا را فهمیدم و نفس راحتی کشیدم. گفتم: «شما باید از بچه‌های تئاتر باشی، من امینم. بچه‌ها دارن طبقهٔ پایین تمرین می‌کنن.»

با دست به در اشاره کردم که نگاه مشکوکی به من انداخت و به‌سمت در رفت.

عجب گریم محشری بود. یک لحظه احساس کردم خود رستم را دیده‌ام.»

parnian
۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خیلی لذّت بردم از خوندن این کتاب، به قدری داستان ها جذّاب و گیرا بودن که تقریباً ٤٠ دقیقه ای کل کتابو خوندم! خلّاقیت و سبک متفاوت محتوا و نوشتارِ داستان‌ها چشم گیره و نقطه ی قوتِ کتابه. خوندنش یه تجربه

- بیشتر
بادبادک جرم من بادبادک‌بودن بود. من محکوم بودم به پرواز، به اوج‌گرفتن، از همان روز که حلقه‌های کاغذ رنگی را به گوشم آویختند. از همان روز، من بردهٔ آزادی شدم؛ اما چه کسی مرا اسیر گرفته بود، آسمان یا باد؟! یکی مقصدم بود و دیگری جهتم را تعیین می‌کرد! برای پرواز خلق شدم؛ ولی نخی که به پایم بستند چه بود؟! برای پریدن و نرسیدن؟! برای لمس سهم نداشتن از آسمان؟! فرق نداشت کجای عرش باشم. من بازیچه‌ای از فرش بودم، اوج پرواز من سقوط بود.
parnian

حجم

۳۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۳۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان