
کتاب کوارتت مرگ و دختر
معرفی کتاب کوارتت مرگ و دختر
کتاب کوارتت مرگ و دختر (مجموعه داستان) نوشتهٔ فتحالله بینیاز توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این کتاب دربردارندهٔ مجموعهای از داستانهای کوتاه ایرانی است که در قالب ۱۹ داستان، به روایت زندگی، روابط انسانی، و دغدغههای اجتماعی و فردی میپردازد. این اثر در دستهبندی داستان ایرانی و داستان کوتاه قرار میگیرد و با نگاهی موشکافانه به زوایای پنهان زندگی معاصر مینگرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کوارتت مرگ و دختر
کتاب کوارتت مرگ و دختر مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضای معاصر ایران و گاه فراتر از مرزهای جغرافیایی روایت میشوند. این کتاب در دورهای نوشته شده که جامعه ایرانی با تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متعددی روبهرو بوده است. داستانها اغلب با محوریت شخصیتهایی شکل میگیرند که درگیر بحرانهای هویتی، اخلاقی، خانوادگی یا اجتماعی هستند و هر یک با زبانی واقعگرایانه و گاه تلخ، به لایههای پنهان زندگی روزمره میپردازند. نویسنده در این مجموعه، با انتخاب موقعیتهای متنوع و شخصیتهایی از طبقات و فرهنگهای مختلف، تصویری چندوجهی از جامعه و انسان معاصر ارائه میدهد. برخی داستانها به روابط خانوادگی، برخی به مسائل طبقاتی و برخی به بحرانهای فردی و اجتماعی میپردازند. فضای کلی کتاب کوارتت مرگ و دختر، سرشار از تردید، حسرت، ناکامی و جستوجوی معناست و در عین حال، لحظاتی از امید، دلسوزی و همدلی نیز در آن دیده میشود.
خلاصه کتاب کوارتت مرگ و دختر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب کوارتت مرگ و دختر، هر داستان به سراغ گوشهای از زندگی انسان معاصر میرود. داستانها با شخصیتهایی روبهرو هستند که درگیر کشمکشهای درونی و بیرونیاند؛ از حسادت و ناکامی تا بحرانهای خانوادگی و اجتماعی. برای نمونه، در داستان «کسی برای کشتن»، راوی با حسادت و نفرت نسبت به همکلاسی موفقش دستوپنجه نرم میکند و در نهایت، با خودکشی آن فرد، بار سنگین عذاب وجدان را تا سالها به دوش میکشد. در «دهلیزی با در نقرهای»، ماجرای یک خانواده ارمنی و کشمکشهای ارث و میراث، بهانهای برای نمایش روابط پیچیده و سوءظنهای خانوادگی است. داستانهایی مانند «ارتفاعات سفید» و «شؤون ذهن و عین» به سراغ تاریخ، سیاست و هویت میروند و سرگذشت شخصیتهایی را روایت میکنند که در برابر تحولات اجتماعی و سیاسی، ناچار به انتخابهای دشوار میشوند. در برخی داستانها، مانند «درسی به اسم زیستشناسی»، بحرانهای عاطفی و خلأهای زندگی زناشویی به تصویر کشیده میشود و شخصیتها در مواجهه با وسوسهها و ناکامیها، به بازنگری در معنای زندگی و عشق میرسند. مجموعه، با روایتهایی از خیانت، فقر، مهاجرت، عشق، مرگ و جستوجوی معنا، تصویری از انسانهایی ارائه میدهد که در دل روزمرگی، با پرسشهای بنیادین درباره خود و جهان روبهرو هستند. پایانبندی بسیاری از داستانها باز است و خواننده را با تأملی عمیق درباره سرنوشت شخصیتها و معنای زندگی تنها میگذارد.
چرا باید کتاب کوارتت مرگ و دختر را خواند؟
کتاب کوارتت مرگ و دختر با روایت داستانهایی متنوع و شخصیتهایی چندلایه، به دغدغههای انسانی و اجتماعی میپردازد که برای بسیاری از مخاطبان آشنا و ملموس است. هر داستان فرصتی برای مواجهه با زوایای پنهان روان انسان، روابط خانوادگی، بحرانهای اخلاقی و اجتماعی و جستوجوی معنا در زندگی روزمره فراهم میکند. خواندن این مجموعه، امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی از طبقات و فرهنگهای مختلف را به وجود میآورد و مخاطب را به تأمل درباره انتخابها، شکستها و امیدهای انسانی دعوت میکند.
خواندن کتاب کوارتت مرگ و دختر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب کوارتت مرگ و دختر برای علاقهمندان به داستان کوتاه ایرانی، کسانی که دغدغههای اجتماعی، خانوادگی و فردی دارند و مخاطبانی که به روایتهای واقعگرایانه و تأملبرانگیز علاقهمندند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال بازتاب مسائل معاصر در ادبیات هستند، این مجموعه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کوارتت مرگ و دختر
«دبير خصوصی احساس کرد رنگش پريده است. نشست و سعی کرد به داريوش نگاه نکند؛ به مادرش هم همينطور. زن روبرويش نشست. دبير در موقعيت بدی قرار گرفت: میخواست به پسر نگاه نکند و از طرف ديگر اميدوار بود او مقابلش بنشيند تا بتواند باز هم نگاهش کند. دلش میلرزيد. با خودش گفت: «خدايا! چرا اين جوری شدم؟ نکنه متوجه بشن!»
تبسمی غيرارادی بر لبهايش نقش بست و بیاختيار روی مبل جابجا شد. وضع خلافکاری را داشت که میترسيد شناسايی شود. آمدن کلفت که شربت آورده بود، به دادش رسيد. خانمِ خانه، شروع به صحبت کرد. دبير خصوصی که فکر میکرد ممکن است متوجه لرزش صدايش شوند، ترجيح داد حرف نزند. بعد از حرفهای معمول و تعيين شرايط تدريس، مادر داريوش آن دو را تنها گذاشت تا در گوشه سالن و پشت ميز غذاخوری، کارشان را شروع کنند.
فيروزه تا آن روز به چند پسر درس داده بود، اما داريوش با آنها و با خيلی از جوانها فرق میکرد؛ به حدی که فيروزه به سختی میتوانست بر اعصابش مسلط شود. شروع کار برای او مشکل و ادامهاش شکنجهآور بود. سيمای فوقالعاده خوشنقش، چشمهای درشت و قيرگون و آبناک، لبهای قرمز و برگشته، بينی متناسب، موهای پرپشت و سياهی که مکمل ابروهای کمانی و پيشانی آينهگون بود، دندانهای يکدست سفيد و صاف و پلکهايی که حالتی از خماری میآفريد، همه و همه، هر گونه واژهای را برای تعريف و تمجيد، بیمقدار میکرد.»
حجم
۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه