کتاب راز داوینچی

معرفی کتاب راز داوینچی

کتاب الکترونیکی «راز داوینچی» (The Da Vinci Code) نوشتهٔ «دن براون» با ترجمهٔ احمد بانپور و انتشار انتشارات ضامن آهو، اثری در ژانر داستان‌های معمایی و تریلر است که در بستر تاریخ هنر و نمادشناسی روایت می‌شود. داستان حول محور قتل مرموز رئیس موزه لوور و کشف رمز و رازهایی پنهان در آثار هنری و اسناد مذهبی می‌چرخد. این کتاب با ترکیب عناصر هیجان، تاریخ و رمزگشایی، مخاطب را به سفری پرماجرا در دل اروپا می‌برد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب راز داوینچی

«راز داوینچی» در دستهٔ رمان‌های معمایی و تریلر قرار می‌گیرد و داستان آن در فضای اروپای معاصر، به‌ویژه پاریس و لندن، می‌گذرد. این کتاب نخستین بار در دههٔ ۲۰۰۰ میلادی منتشر شد و به سرعت توجه جهانی را به خود جلب کرد. روایت داستان با قتل رئیس موزه لوور آغاز می‌شود و به دنبال آن، شخصیت اصلی یعنی «رابرت لنگدن»، استاد نمادشناسی دانشگاه هاروارد، وارد ماجرایی پیچیده می‌شود که پای فرقه‌های مذهبی، اسناد تاریخی و آثار هنری را به میان می‌کشد. کتاب با بهره‌گیری از اطلاعات واقعی دربارهٔ هنر، معماری و تاریخ مسیحیت، فضایی رازآلود و پرتعلیق می‌سازد. در کنار روایت پرکشش، به موضوعاتی چون قدرت، ایمان، حقیقت و نقش نمادها در تاریخ بشر پرداخته می‌شود. حواشی پیرامون فرقه‌های مذهبی، اسناد سری و تئوری‌های توطئه، جذابیت داستان را دوچندان کرده است. این اثر با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و بحث‌های زیادی دربارهٔ تفسیرهای تاریخی و مذهبی آن شکل گرفت.

خلاصه کتاب راز داوینچی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان با قتل مرموز «ژاک سونیر»، رئیس موزه لوور، آغاز می‌شود. او پیش از مرگ، سرنخ‌هایی رمزآلود از خود به جا می‌گذارد. «رابرت لنگدن»، استاد نمادشناسی، به عنوان مظنون به قتل احضار می‌شود اما خیلی زود متوجه می‌شود که خود درگیر معمایی بزرگ‌تر شده است. با ورود «سوفی نووه»، نوهٔ مقتول و رمزگشای پلیس، این دو به دنبال کشف حقیقت پشت قتل و رمزهای پنهان در آثار هنری و اسناد تاریخی می‌روند. در مسیر جست‌وجو، با فرقه‌های مذهبی مانند «اپوس دئی» و «صومعهٔ صهیون» روبه‌رو می‌شوند که هرکدام اهداف و انگیزه‌های خاص خود را دارند. سرنخ‌ها آن‌ها را از پاریس تا لندن و کلیساهای تاریخی می‌کشاند و هر قدم، پرده از رازهایی برمی‌دارد که به باورهای دیرینه و اسرار مسیحیت گره خورده است. در این میان، شخصیت‌هایی با انگیزه‌های پنهان و گذشته‌های مبهم وارد ماجرا می‌شوند و تعلیق داستان را حفظ می‌کنند. روایت با رمزگشایی‌های پی‌درپی، تعقیب و گریز و افشای لایه‌های پنهان تاریخ پیش می‌رود، بی‌آنکه پایان ماجرا را به‌روشنی آشکار کند.

چرا باید کتاب راز داوینچی را خواند؟

این کتاب با ترکیب داستان معمایی، تاریخ هنر و نمادشناسی، تجربه‌ای متفاوت از رمان‌های تریلر ارائه می‌دهد. مخاطب در کنار شخصیت‌ها، با رمزگشایی‌های پیچیده و اطلاعات جالب دربارهٔ آثار هنری و فرقه‌های مذهبی روبه‌رو می‌شود. روایت پرکشش و فضای رازآلود، خواننده را تا پایان با خود همراه می‌کند و پرسش‌هایی دربارهٔ حقیقت، ایمان و قدرت در ذهن او باقی می‌گذارد.

خواندن کتاب راز داوینچی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به داستان‌های معمایی، تریلرهای تاریخی، هنر و نمادشناسی، و کسانی که به رمز و رازهای مذهبی و اسطوره‌ای علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانی پرتعلیق و پر از معما هستند، این اثر انتخاب مناسبی است.

بخشی از کتاب راز داوینچی

«رئیس مشهور موزهٔ لوور، «ژاک سونیر»، در راهروهای تاقدار موزه با سرعت می‌دوید. به سمت نزدیک‌ترین تابلوی نقاشی که در دسترسش بود یعنی یکی از آثار «کاراواجو» دست دراز کرد و قاب آب طلاکاری نقاشی را گرفت. پیرمرد هفتاد و شش ساله، شاهکار هنری را به طرف خود کشید و به زحمت آن را از دیوار کند اما نتوانست تعادلش را حفظ کند. از پشت روی زمین افتاد و پارچهٔ نقاشی، صورت او را پوشاند.همان طور که مطمئن بود، در فولادی بزرگی در همان نزدیکی با صدایی هولناک پایین آمد و راه را بست. راهرو که کف آن پارکت بود لرزید و آژیری در فاصلهٔ دور صدایش شنیده شد.رئیس موزه، اندکی در همان حال ماند تا حالش جا بیاید. پس از این که به اطراف خود توجه کرد با خود اندیشید: «هنوز زنده‌ام.» سپس پارچهٔ بوم را کنار زد و بیرون آمد و فضای غارمانندی را برای یافتن مخفی‌گاه بررسی نمود.- تکون نخورارئیس موزه، سر جایش میخکوب شد! و سرش را آهسته چرخاند.پنج متر آن طرف‌تر، در بیرون محوطه، دورنمای تنومند مهاجم را دید که جلوی نور را گرفته بود. از پشت میله‌های آهنی پیدا بود. بلند و چهارشانه بود و پوستی سفید و رنگ‌پریده داشت. موهای سفیدش تقریباً ریخته بودند و عنبیهٔ چشم‌هایش صورتی و مردمکش، سرخ تیره به نظر می‌رسیدند. مرد سفیدمو از زیر کتش، هفت‌تیری بیرون کشید. لولهٔ هفت‌تیر را از میان میله‌ها مستقیم به طرف رئیس موزه گرفت و گفت: «نباید فرار می‌کردی!»