کتاب دختر خدمتکار
معرفی کتاب دختر خدمتکار
کتاب دختر خدمتکار نوشتۀ لورا امی اشلیتس با ترجمۀ مهسار مشتاق در نشر دختر آفتاب به چاپ رسیده است.
درباره کتاب دختر خدمتکار
داستان کتاب دختر خدمتکار دربارۀ دختر روستایی ۱۴ سالهای به نام جون اسکراگز است. داستان در پنسیلوانیا در ایالات متحده میگذرد. زمان، سال ۱۹۱۱ است. جون که داستان از زبان او روایت میشود آرزو دارد درست مانند قهرمانان زن در رمانهای مورد علاقهاش، زندگی حقیقی و عشق حقیقی را تجربه کند. او در طول تابستان احساسات و امیدهایش را در دفتر خاطراتش ثبت میکند؛ چراکه شاید، دختری خدمتکار که در ازای ۶ دلار در هفته نظافت و آشپزی میکند، روزی بتواند به چیزی تبدیل شود: زنی که آیندهای دور برای خود متصور است. جون تصمیم میگیرد به زندگی فلاکتبارش در پنسیلوانیا پایان دهد و شانس خود را برای داشتن یک زندگی بهتر امتحان کند. او به بالتیمور میرود و تجربیات تازهای به دست میآورد و با دنیایی پر از مفاهیم ناشناخته همچون فمینیسم، مذهب، ادبیات، عشق و وفاداری روبهرو میشود. لورا امی اشلیتز در این کتاب سرگرمکننده، مخاطبان را به اعماق جامعۀ آمریکا در اوایل قرن بیستم میبرد.
کتاب دختر خدمتکار اولین بار در ۲۰۱۵ منتشر شد. این کتاب چندین جایزه برده است؛ از جمله:
برندۀ جایزۀ اسکات ادل در ۲۰۱۶
برندۀ جایزۀ کتاب سیدنی تیلور در ۲۰۱۶
نامزد جایزۀ Keystone to Reading Book در ۲۰۱۷
نامزد جایزۀ کتاب بوستون گلوب هورن در ۲۰۱۶
خواندن کتاب دختر خدمتکار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمان و داستانهای تاریخی و ماجراجویی پیشنهاد میکنیم.
درباره لورا امی اشلیتس
لورا امی اشلیتس نویسنده آمریکایی کودکان است که افتخارات و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. او در سال ۲۰۰۸ موفق شد مدال نیوبری را دریافت کند. در ۲۰۱۳ مدال افتخار نیوبری دوباره از آن او شد. در ۲۰۱۵ جایزۀ ملی کتاب یهودیان را از آن خود کرد و در ۲۰۱۶ جایزۀ اسکات اودل از آن خود کرد. او در حال حاضر کتابدار و داستاننویس در مدرسۀ پارک در بروکلندویل، مریلند است.
بخشی از کتاب دختر خدمتکار
«امروز دوشیزه چندلر این دفتر زیبا را به من داد. قسم میخورم که هرگز مهربانیها و لطفش را فراموش نکنم و از آن به همان شکلی استفاده کنم که او از من خواسته؛ نوشتن مطالبی در نهایت راستی و صداقت. دوشیزه چندلر به من گفت: «از اینکه دیگر به مدرسه برنمیگردی خیلی متأسفم.» با شنیدن این حرفها، اشکهایم سرازیر شد اما زود همه را پاک کردم. از زمانیکه پدر به من گفته بود که دیگر باید در خانه بمانم و نمیتوانم ادامه تحصیل بدهم، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم...»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه