
کتاب معنای همه چیز
معرفی کتاب معنای همه چیز
کتاب معنای همه چیز (مقدمهای بسیار مختصر بر فلسفه) با عنوان اصلی What does it all mean? نوشتهٔ توماس نیجل و ترجمهٔ احسان شفیعی زرگر توسط نشر قطره منتشر شده است. این کتاب یک مقدمه بسیار مختصر و خودمانی بر فلسفه است که بهطور خاص برای افرادی نوشته شده که هیچ پیشزمینهای در این حوزه ندارند. این کتاب به جای پرداختن به تاریخ فلسفه یا نظریات پیچیده، مستقیماً به سراغ نُه سؤال اساسی فلسفی میرود که ذهن انسان به طور طبیعی با آنها درگیر میشود. نیجل معتقد است بهترین راه برای شروع مطالعه فلسفه، فکر کردن مستقیم به این پرسشهاست، نه حفظ کردن نظریات گذشته. هدف اصلی کتاب این است که خواننده را با این مسائل آشنا کند و آنها را به دغدغهٔ ذهنیاش تبدیل کند، تا بتواند با درک عمیقتری به سراغ نظریات فلسفی برود. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب معنای همه چیز
خلاصه کتاب معنای همه چیز
چرا باید کتاب معنای همه چیز را بخوانیم؟
خواندن کتاب معنای همه چیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن کتاب معنای همه چیز را به همه کسانی که هیچ چیزی دربارهٔ فلسفه نمیدانند و مایلند به طور مقدماتی با آن آشنا شوند پیشنهاد میکنیم. این کتاب بهویژه برای دانشآموزان باهوش دبیرستانی که به مفاهیم انتزاعی و بحثهای نظری گرایش دارند و همچنین بزرگسالانی که در سن دانشگاه یا بزرگتر هستند و کنجکاوند دربارهٔ سؤالات بنیادین زندگی و هستی بیندیشند، بسیار مناسب است.
درباره توماس نیجل
توماس نیجل (Thomas Nagel) فیلسوف معاصر آمریکایی است که در حوزههای فلسفهٔ ذهن، فلسفهٔ اخلاق، فلسفهٔ سیاسی و معرفتشناسی فعالیت میکند. او استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نیویورک است و به خاطر رویکرد تحلیلی و همچنین تواناییاش در توضیح مفاهیم پیچیده به زبانی ساده شناخته شده است. آثار او اغلب به موضوعاتی مانند خودآگاهی، ذهنیت، واقعیت، و ماهیت تجربه میپردازد.
بخشی از کتاب معنای همه چیز
«توضیح دادن اینکه این استدلال چهطور عمل میکند کار سادهای نیست. فرض کنید که در یک روز طوفانی و بارانی میخواهید موقع بیرون رفتن از یک رستوران چتر کسی را بدزدید، و کسی میگوید: «اگر کسی همین کار را با تو میکرد چه احساسی پیدا میکردی؟» چرا چنین حرفی باعث میشود که مردد بمانید یا احساس گناه کنید؟
مسلماً پاسخ مستقیم به چنین سؤالی باید این باشد که «اصلاً خوشم نمیآمد!»، اما مرحلهٔ بعد چیست؟ فرض کنیم جواب شما این باشد که «خوشم نمیآمد کسی این کار را با من بکند، اما خوشبختانه فعلاً کسی چنین کاری نمیکند. این منم که دارم این عمل را بر روی شخص دیگری انجام میدهم، و اصلاً هم برایم مهم نیست.»
چنین پاسخی نکتهٔ اصلی سؤال را ندیده میگیرد. وقتی از شما میپرسند: «اگر کسی همین کار را با تو میکرد چه احساسی پیدا میکردی؟»، باید به تمام احساساتی که در صورت دزدیده شدن چترتان به شما دست میداد فکر کنید، و این چیزی بیش از «ناخوشایند بودن» را در بر میگیرد، و نمیتوان آن را با زمانی که مثلاً میگویید «خوشم نمیآید» که پایم به دیوار کوبیده شود یکی دانست. وقتی کسی چترتان را میدزدد، از این کار منزجر میشوید. شما نه فقط نسبت به از دست دادن چترتان، بلکه نسبت به دزدی چتر احساس بدی پیدا میکنید. با خودتان میگویید «این از کجا پیدایش شد؟ برای خریدن این چتر زحمت کشیدهام و کار کردهام، و آنقدر دوراندیشی داشتهام که بعد از خواندن پیشبینی هوا آن را با خودم بیاورم. چهطور توانسته آن را بردارد؟ چرا چتر خودش را همراهش نیاورده؟» و...
وقتی که رفتار بیملاحظهٔ دیگران منافع ما را به خطر میاندازد، اکثر ما میتوانیم بفهمیم که چرا آنها باید با ملاحظهتر باشند. وقتی که انسان صدمه میبیند، معمولاً احساس میکند که این موضوع باید برای دیگران هم مهم باشد؛ او فکر نمیکند که این ربطی به دیگران ندارد و دلیلی هم وجود ندارد که دیگران به او صدمه نزنند. انتظار میرود که استدلال «چه احساسی پیدا میکردی...؟» چنین حسی را بهوجود بیاورد.»
حجم
۶۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه