
کتاب آسایشگاه
معرفی کتاب آسایشگاه
کتاب آسایشگاه با عنوان اصلی The Hothouse نوشتهٔ هرولد پینتر و ترجمهٔ بهرام قاسمی نژاد توسط نشر قطره منتشر شده است. این نمایشنامه با فضایی پرتنش و دیالوگهای زیرکانه، نقدی بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی ارائه میدهد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آسایشگاه
نمایشنامهٔ آسایشگاه در فضای یک آسایشگاه یا ندامتگاه اتفاق میافتد و به روابط پیچیده و اغلب ابزورد میان کارکنان آن میپردازد. شخصیتهای اصلی شامل «روت» (مدیر آسایشگاه)، «گیبز»، «لم»، «خانم کاتس»، «لاش»، «تاب» و «لاب» هستند. داستان حول محور اتفاقات عجیبی از جمله تولد یک نوزاد و مرگ یکی از بیماران در آسایشگاه میچرخد. لحن نمایشنامه اغلب با دیالوگهای کنایهآمیز، عدم درک متقابل شخصیتها و موقعیتهای پیشبینی نشده، حس عدم قطعیت و تهدید را القا میکند. پینتر در این اثر نیز به شیوهٔ خاص خود به بررسی روابط قدرت، کنترل و ارتباط نادرست میپردازد که فضایی متشنج و گاهی گروتسک ایجاد میکند.
چرا باید کتاب آسایشگاه را بخوانیم؟
خواندن کتاب آسایشگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات نمایشی مدرن پیشنهاد میشود. همچنین، افرادی که به تحلیلهای روانشناختی شخصیتها، بررسی روابط قدرت و نقد اجتماعی در بستر نمایشنامه علاقهمند هستند، از خواندن آسایشگاه لذت خواهند برد. آشنایی با دیگر آثار هرولد پینتر یا علاقه به شناخت بیشتر سبک و جهانبینی این نویسنده نیز میتواند دلیلی برای انتخاب این کتاب باشد.
درباره هرولد پینتر
هرولد پینتر متولد ۱۹۳۰، یکی از تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم و از پیشگامان تئاتر абсуrd به شمار میرود. او در سال ۲۰۰۵ میلادی موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. آثار پینتر اغلب با دیالوگهای موجز، مکثهای طولانی، فضاهای مبهم و شخصیتهایی که در تلاش برای برقراری ارتباط یا اعمال قدرت هستند، شناخته میشوند. او در نمایشنامههای خود به مضامینی چون قدرت، حقیقت و حافظه میپردازد و تأثیر عمیقی بر تئاتر مدرن گذاشته است. سخنرانی او در مراسم جایزهٔ نوبل ادبیات ۲۰۰۵، که در ابتدای کتاب آسایشگاه آمده است، دیدگاههای او را درباره هنر، حقیقت و سیاست به خوبی نشان میدهد. او در سال ۲۰۰۸ چشم از جهان فرو بست.
بخشی از کتاب آسایشگاه
«روت: (زیر لب) باد نمیآد، هان؟ (صفحه را بررسی میکند و آن را روی میز میکوبد.) حتی یه کلمهاش رو هم نمیتونم بخونم! اصلاً قابل خوندن نیست. هیچ معلومه این مردک، هاگ، چه مرگشه؟ واسه چی مثل بقیه گزارشهاش رو تایپ نمیکنه؟ من که از این نوشتهها هیچ سردرنمیآرم. اون هم با این خط خرچنگقورباغهاش!
لاش: ماشینتحریرش خرابه، قربان.
روت: چشه؟
لاش: ظاهراً قفل کرده، قربان.
روت: قفل کرده؟
لاش: اصلاً کار نمیکنه که نمیکنه.
روت: خوب، حتماً یه چیزمیزی توش گیر کرده، یا یه همچین چیزهایی دیگه.
لاش: بهنظرم زنگ زده.
روت: زنگ زده؟ این حرفها چیه؟ ماشینتحریرش نوِ نوئه. مخصوص وزارتخونهاس. یه گاری پُر سفارش دادیم از وزارتخونه برامون آوردن کی بود؟ همین دو سه ماه پیش. نوِ نو. هنوز کاغذخریدش رو یه گوشه موشهای دارم. زنگ زده؟ چه حرفها! بههرحال، اینجور نمیشه که من تموم شب اینجا بشینم و با این نوشتهها کلنجار برم. (مدارک را در کشو میگذارد. بهطرف قفسهٔ نوشیدنیها میرود، یک بطری ویسکی برمیدارد و برای خودش میریزد.) با ماجراهای این هفته دیگه جونم به لبم رسیده. من یهلحظه هم از پشت این میز بلند نمیشم، این رو میدونی؟ از خروسخون تا بوق سگ. هر روزِ خدا. این بهاییه که باید پرداخت، وقتی رئیس میشی، وقتی مسئولیت کارها رو با همهٔ دنگوفنگش رو دوشت میذارن. نمونهاش خود من. بااینهمه دنگوفنگ لعنتی. (نوشیدنیاش را مینوشد.)»
حجم
۴۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۴۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه