
کتاب مفتش و راهبه
معرفی کتاب مفتش و راهبه
کتاب مفتش و راهبه با عنوان اصلی Die Novizin نوشتهٔ کالین فالکنر و ترجمهٔ جواد سید اشرف توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. کتاب حاضر رمانی تاریخی است که خواننده را به اروپای قرون وسطی و دوران فعالیت دادگاههای تفتیش عقاید میبرد. نسخهٔ اصلی آلمانی کتاب در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این رمان یکی از کتابهای مجموعهٔ «ادبیات جهان» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مفتش و راهبه
داستان کتاب مفتش و راهبه در بستری تاریخی و در دورانی اتفاق میافتد که کلیسا قدرت مطلق را در دست دارد و هرگونه عقیدهٔ مخالف به شدت سرکوب میشود. کتاب به موضوعاتی چون ایمان، تردید، عشق ممنوعه، تعصب مذهبی و وحشت حاکمیت کلیسا در قرون وسطی میپردازد. بخش ابتدایی رمان با معرفی دو شخصیت اصلی آغاز میشود؛ «مادلن» و «برنار». مادلن دختری است جوان که پس از تجربهای معنوی و دیدن رویایی از «شهبانوی افلاک» در کلیسای جامع سن ژیل، تصمیم میگیرد زندگی خود را وقف خداوند کند. او از این میترسد که این تصمیم، به جای خدمت به خدا، سرنوشت او را به پدر برنار دونادیو و وقایع هولناکی پیوند دهد. برنار یک مفتش عقاید و عضو فرقهٔ دومینیکن که در ابتدا بهعنوان فردی پایبند به اصول کلیسا و وظایفش معرفی میشود. او در حین نظارت بر تعمیرات صومعه، برای اولینبار با مادلن، که موهایی سرخ و آتشین دارد، روبهرو میشود و عمیقاً تحت تأثیر او قرار میگیرد. این داستان به خوبی تضاد میان عشق انسانی و تعصبات کور مذهبی و همچنین فساد و قدرتطلبی برخی از مقامات کلیسا را به تصویر میکشد.
خلاصه کتاب مفتش و راهبه
کتاب مفتش و راهبه داستان عشق نامتعارف و خطرناک میان یک مفتش عقاید به نام برنار و راهبهای جوان به نام مادلن را روایت میکند. در دورانی که دادگاههای تفتیش عقاید در اوج قدرت خود قرار دارند و هرگونه ارتباطی خارج از چارچوبهای تعریفشده کلیسا گناهی نابخشودنی محسوب میشود، این دو شخصیت در مسیری پر از چالش و خطر قدم میگذارند. برنار که وظیفهاش شناسایی و مجازات مرتدین است، خود درگیر احساساتی میشود که با مقام و تعهداتش در تضاد کامل قرار دارد. مادلن نیز با وجود ایمان اولیهاش، در مواجهه با واقعیتهای تلخ آن دوران و احساساتش نسبت به برنار، دچار تردیدها و چالشهای درونی میشود.
چرا باید کتاب مفتش و راهبه را بخوانیم؟
خواندن کتاب مفتش و راهبه تجربهای چندوجهی است که شما را به اعماق اروپای قرون وسطی و دوران تاریک دادگاههای تفتیش عقاید میبرد. این رمان نه تنها با روایت یک داستان عاشقانهٔ ممنوعه و گیرا میان یک مفتش و یک راهبه، خواننده را مجذوب خود میکند، بلکه با به تصویر کشیدن تعصبات کور مذهبی، فساد و قدرتطلبی کلیسا، نقدی عمیق بر این مفاهیم ارائه میدهد. شخصیتپردازی قوی و کاوش در مضامینی چون ایمان، تردید و تقابل عشق و وظیفه، این اثر را به گزینهای جذاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی و داستانهای پرکشش با لایههای عمیق انسانی تبدیل میکند.
خواندن کتاب مفتش و راهبه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، داستانهای عاشقانه با پسزمینهٔ تاریخی و همچنین کسانی که به بررسی موضوعاتی چون تقابل عشق و ایمان، تعصب و آزادی اندیشه علاقهمند هستند، جذاب خواهد بود. همچنین افرادی که از خواندن داستانهایی با شخصیتهای پیچیده و درگیر چالشهای اخلاقی لذت میبرند، از این کتاب استقبال خواهند کرد.
درباره کالین فالکنر
کالین فالکنر (Colin Falconer)، متولد ۱۹۵۳ در لندن، نویسندهای پرکار است که بیشتر به خاطر رمانهای تاریخیاش شناخته میشود. او در آثارش اغلب به سراغ دورهها و شخصیتهای تاریخی کمتر پرداختهشده میرود و با ترکیب واقعیت و تخیل، داستانهایی جذاب و پرکشش خلق میکند. فالکنر به دلیل تحقیقات گسترده و دقیق تاریخی و همچنین تواناییاش در شخصیتپردازی و ایجاد فضاسازیهای ملموس، مورد تحسین قرار گرفته است. کتابهای او به زبانهای مختلفی ترجمه شده و خوانندگان بسیاری در سراسر جهان دارد.
بخشی از کتاب مفتش و راهبه
«بازویم را از دستش بیرون کشیدم و بیشتر و بیشتر به عمق جنگل پیشروی کردم. مدتی که گذشت، فهمیدیم که گم شدهایم. تنها امیدم این بود که علامت آشنایی پیدا کنیم که بتواند ما را از دل جنگل برهاند و راه خروج را نشانمان بدهد. اما چه امید بیثمری! روز به پسین نزدیک میشد. شاخه درختان چنار و بلوط در بالای سرهایمان تکان میخوردند و با وزش هر نسیمی برگهایشان را فرو میریختند.
سراسیمه شدم و بیهدف به راهم ادامه دادم. پس از مدتی به پی دیواری قدیمی برخوردم.
چند قدم آن طرفتر با دیوار فروریخته دیگری مواجه شدم و در زیر پایم چیزی صاف و سخت، مثل یک صُفّه سنگی احساس کردم. با کفشم برگهای روی زمین را کنار زدم. در زیر قشری از خاک و برگِ سیاه یک کاشی به رنگ سبز تیره کشف کردم و در پی این کشف به جستجو ادامه دادم. وقتی سیکار به من رسید و کشفم را مشاهده کرد، به یاریام شتافت.
آنچه کشف کرده بودیم یک موزاییک سبز و سفید بود که بر روی آن نقش برگ مو دیده میشد. جنگل، کفِ یک معبد قدیمی رومی را فرو بلعیده و ویرانههای آن را با انبوهی از خاک و برگ و علفهای هرزه و بوتههای تمشک از نظر پنهان کرده بود.
سیکار در خرابه باقی مانده از دیوار و در طاقچهای نزدیک زمین، تندیس کوچکی از یک الهه ناشناس پیدا کرد. جنس مجسمه از سنگ سیاهی بود که تا آن روز نظیرش را ندیده بودم. کنار سیکار روی زمین نشستم تا مجسمه را دقیقتر بررسی کنم. نگاههایمان به یکدیگر دوخته شد. در جایی نشسته بودیم که مأوای کفار و بتپرستان بود! ناگهان ترس بر وجودم مستولی گردید.»
حجم
۴۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۴۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه