دانلود و خرید کتاب من هاجرم، بی اسماعیل فاطمه پهلوانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب من هاجرم، بی اسماعیل

کتاب من هاجرم، بی اسماعیل

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب من هاجرم، بی اسماعیل

کتاب من هاجرم، بی اسماعیل نوشتهٔ فاطمه پهلوانی است. انتشارات نیستان هنر این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی معاصر ایران قرار می‌گیرد، رمانی است که شما را با زنی همراه می‌کند که در حال تلاش برای باردارشدن است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب من هاجرم، بی اسماعیل اثر فاطمه پهلوانی

کتاب «من هاجرم، بی اسماعیل» که نخستین‌بار در سال ۱۴۰۲ در ایران منتشر شد، یک رمان معاصر و ایرانی است که شما را با زنی به نام «ناهید پرتو» آشنا و همراه می‌کند. ناهید پرتو راوی و شخصیت اصلی و زنی است که در ابتدای این اثر درگیر تلاش برای بارداری است و احساس ناامیدی، اضطراب و فشار اجتماعی را تحمل می‌کند. «ناصر» (همسر ناهید) شخصیتی شوخ‌طبع، منطقی و حمایتگر است. داستان از زاویه‌دید اول‌شخص (ناهید) روایت می‌شود. این انتخاب باعث می‌شود احساسات، افکار و نگرانی‌های شخصیت کاملاً ملموس باشد. ناهید مدام با خودش حرف می‌زند و درگیر تحلیل موقعیت‌ها است. زبان داستان واقع‌گرایانه و ساده و درعین‌حال تصویری و احساسی است؛ به‌طوری‌که می‌تواند حس درد و انتظار را به خواننده منتقل کند. از درون‌مایه‌های این رمان می‌توان به انتظار و ناامیدی، فشار اجتماعی بر زنان برای مادرشدن، اضطراب و درد جسمی و روحی اشاره کرد.

خلاصه داستان من هاجرم، بی اسماعیل

داستان کتاب حاضر از زاویه‌دید «ناهید پرتو» روایت می‌شود. در ابتدای این رمان ناهید همراه با زنان دیگر در مطب «دکتر مولایی»، متخصص زنان و نازایی منتظر ویزیت است. او که ۹ ماه است تلاش کرده باردار شود و هنوز موفق نشده، با احساسات متناقض و فشار روحی روبه‌رو است. ناهید از صدای زن باردار پشت سرش که دربارهٔ موفقیت درمان خود صحبت می‌کند، ناراحت می‌شود. او به‌تنهایی وارد اتاق دکتر می‌شود. مکالمه‌ای تکراری بین او و پزشک شکل می‌گیرد و در نهایت، دکتر برای او عکس رنگی رحم تجویز می‌کند. ناهید که از این آزمایش وحشت دارد، یاد خاطره‌ای از دوستش «تهمینه» می‌افتد که از درد شدید این آزمایش شکایت کرده بود. بعد از مطب، «ناصر»، همسر ناهید به او ملحق می‌شود. او با شوخی‌هایش سعی در آرام‌کردن ناهید دارد، اما ناهید که تحت‌فشار عصبی شدیدی است، در ماشین شروع به گریه و نارضایتی خود را از وضعیت بیان می‌کند. صبح روز بعد، ناهید و ناصر به مرکز رادیولوژی برای انجام عکس رنگی می‌روند. آنجا با زوجی جوان برخورد می‌کنند. ناهید در اضطراب فرو می‌رود. درحالی‌که او نگران است، زن دیگری که قبل از او وارد اتاق شده، با فریاد و درد شدید از انجام آزمایش خارج می‌شود. این فریاد باعث وحشت ناهید می‌شود، اما او مصمم است که آزمایش را انجام دهد. ناهید وارد اتاق شده و آزمایش را با درد شدیدی تحمل می‌کند. درحالی‌که در اوج درد است، به این فکر می‌کند که آیا او را می‌توان مادر دانست؟ فصل نخست این رمان با چنین پرسشی به پایان می‌رسد.

چرا باید کتاب من هاجرم، بی اسماعیل را بخوانیم؟

مطالعهٔ این اثر شما را با موقعیت‌های گوناگون در زندگی ایرانیان معاصر آشنا می‌کند.

کتاب من هاجرم، بی اسماعیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان در باب زنی که می‌خواهد مادر شود، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من هاجرم، بی اسماعیل

«توی دلم استرس آمدن بابا را دارم که یک وقت نیاید و معطل من شود. نمی‌دانم ساعت چند شده. هرچه زور می‌زنم برای بلند شدن نمی‌توانم. انگار یکی روی سینه‌ام نشسته و نمی‌گذارد بیدار شوم. می‌ترسم. از پیشانی‌ام قطره‌های ریز عرق می‌جوشد. عرق ضعف. عرق ترس. نکند مرده باشم. از جایم بلند می‌شوم. سمت هال می‌روم. اول به ساعت نگاه می‌کنم. یک وقت دیر نشده باشد. ساعت نه‌ونیم است. باید به بابا زنگ بزنم. نه بگذار اول صبحانه بخورم، ولی هنوز توی خوابم. توی رختخواب. خواب می‌بینم که بلند شده‌ام. مرز خواب و بیداری‌ام گم شده. دارم دیوانه می‌شوم. نکند روحم بوده که از بدنم جدا شده. ترسم چند برابر می‌شود. هنوز دارم می‌جنگم با آن چیزی که نمی‌گذارد بیدار شوم. می‌ترسم. کاش ناصر نمی‌رفت. کاش تنها نبودم. هرچه بیشتر تلاش می‌کنم برای بیدار شدن موفق نمی‌شوم. زورم نمی‌رسد. ناصر را صدا می‌زنم. بیدار می‌شوم. سریع توی هال می‌روم. ساعت ده است. دیگر بابا حتماً بیدار شده، باید زنگ بزنم بیاید دنبالم. اما هنوز توی خوابم. زورم نمی‌رسد که بیدار شوم. این چه خواب هوشیارانه‌ای است. خدا را صدا می‌زنم: «یا مونسی عند وحشتی.» بسم‌اللهی می‌گویم. اما هنوز در جدالم. ناهید نترس، خودم خودم را دلداری می‌دهم با خدایی که از رگ گردن به من نزدیک‌تر است. کمی آرام می‌شوم. دست از تقلا برمی‌دارم. اما هنوز بیدار نشده‌ام. چرا نمی‌توانم بلند شوم؟ توی دلم «یا حسین» می‌گویم. یا انیس من لا انیس له. تمام زورم را روی پایم می‌اندازم. تکان محکمی به پاهایم می‌دهم. چشمانم باز می‌شود. اما ضعف بر من چیره می‌شود. نای بلند شدن ندارم. پلک‌هایم به هم نزدیک می‌شوند. دوباره می‌خواهند بخوابند. هرجور است نباید بگذارم این پلک‌ها به هم برسند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

نوع

حجم

۱۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

نوع

حجم

۱۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

قیمت:
۱۱۱,۰۰۰
تومان