کتاب پسرانی از جنس روح
معرفی کتاب پسرانی از جنس روح
کتاب «پسرانی از جنس روح» نوشتۀ جوول پارکر روودز و ترجمۀ سمانه سعید است و انتشارات ابوعطا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پسرانی از جنس روح
رمان پسرانی از جنس روح، اثری تأثیرگذار و تکاندهنده در ژانر ادبیات نوجوان است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. داستان این کتاب، مرگ غمانگیز و ناعادلانهٔ جروم، پسری ۱۲ ساله، را روایت میکند. جروم با یک تفنگ اسباببازی به دست، توسط یک افسر پلیس بهاشتباه مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و در نتیجهٔ این حادثهٔ دلخراش، زندگی خانواده و جامعۀ او دچار تحولاتی عمیق میشود.
جروم پس از مرگ، در شکل روحی به نظارهٔ اثرات و پیامدهای این واقعه بر خانواده و افراد اطرافش مینشیند. او بهزودی با روح یک نوجوان سیاهپوست دیگری که دههها پیش از او در شرایط مشابه و در بحبوحۀ تبعیضهای نژادی کشته شده، آشنا میشود. او به جروم کمک میکند تا ریشههای نژادپرستی و تبعیضهای عمیقی را که منجر به مرگ هر دوی آنها شده است، بهتر درک کند. این نوجوان، با نشاندادن تاریخ تلخ و دردناک نژادپرستی، به جروم کمک میکند تا از رخدادهای گذشته بیاموزد و بهجای تسلیمشدن، از این تراژدی برای درک عمیقتر وضعیت خود استفاده کند.
جروم در این مسیر، با سارا، دختر افسر پلیسی که او را کشته، نیز ارتباط برقرار میکند. سارا با شوکی عمیق نسبت به رفتار پدرش مواجه است و این پیوند به او و جروم فرصتی میدهد تا بهصورت متقابل، دیدگاههای یکدیگر را درک کنند و حقیقت پیچیده و دردناک نژادپرستی را بررسی نمایند.
رمان پسرانی از جنس روح در قالب داستانی از زبان یک نوجوان، به مسائل عمیق و پیچیدهٔ تبعیض نژادی، عدالت، بیعدالتیهای سیستماتیک و نقش خاطرات تاریخی میپردازد. جوول پارکر روودز با نثر احساسی و گیرا، تجربۀ ازدستدادن و بیعدالتی را بهگونهای تأثیرگذار به تصویر میکشد که مناسب سن نوجوانان است، اما درعینحال موضوعاتی جهانی و عمیق برای تمامی گروههای سنی را مطرح میکند. رمان پسرانی از جنس روح به خوانندگان یادآوری میکند که حتی در برابر درد و تراژدی، امید به تغییر و آگاهی میتواند نوری به آینده بتاباند.
خواندن کتاب پسرانی از جنس روح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقهمندان به رمانهای نوجوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پسرانی از جنس روح
«چقدر کوچک به نظر میرسم. من نقش زمین شدهام. شکمم به کف زمین چسبیده. زانوی راستم خم شده است و کفشهای نوی نایکم تقریباً خونی شدهاند. من به صورت خودم خیره شدهام. گونۀ راستم بدشکل شده. چشمانم بازماندهاند. دهانم هم باز است. من مردهام. فکر میکردم بزرگتر از اینها باشم. هیکلم را میگویم. فکر میکردم قویهیکل هستم؛ اما من در واقع هیچچیز قابلتوجهی نیستم.»
حجم
۹۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۹۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه