
کتاب داستان کوتاه پنجره
معرفی کتاب داستان کوتاه پنجره
کتاب داستان کوتاه پنجره نوشتهٔ یوسف یزدانی است. انتشارات گیوا این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرار میگیرد، شامل یک داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. مفهوم حقیقت، عدالت و هویت در این داستان زیر سؤال میرود. راوی در چرخهای بیپایان از تکرار و بیمعنایی گرفتار شده است. قصه پیرامون مجسمهٔ گمشدهٔ شهر میگردد. قاضی چه کسی را مقصر خواهد دانست؟ نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان کوتاه پنجره اثر یوسف یزدانی
کتاب «داستان کوتاه پنجره» یا «پنجره» یک داستان کوتاه، ایرانی و معاصر است. این داستان که یک بخش دارد، در سال ۱۳۸۱ به قلم «یوسف یزدانی» به رشتهٔ تحریر درآمده است. از شخصیتهای این اثر میتوان به راوی (شخصیت اصلی) اشاره کرد. او فردی آرام اما درگیر با افکار پوچگرایانه و کابوسهای ذهنی است. از دنیای اطرافش دلزده است و در مرزی میان واقعیت و خیال سرگردان مانده است. پدر راوی مردی مرموز است که با مجسمهٔ میدان شهر ارتباطی عجیب دارد. «آقای وارتان» همکار راوی است که در غیاب او وظیفهٔ حمل مجسمه به دادگاه را بر عهده دارد. قاضی در این داستان نماد قانون و نظام قضایی است که در تلاش است متهمان را محکوم کند، اما خودش هم از حقیقت ماجرا مطمئن نیست. متهمان افرادی هستند که به جرم تجاوز به مجسمهٔ میدان محاکمه میشوند، اما گناهکاربودنشان مشخص نیست. پوچگرایی و بیمعنایی، زمان و چرخهٔ تکرار، بحران هویت، عدالت، فساد و نیز مرز واقعیت و خیال از درونمایههای این داستان کوتاه است. لحن این داستان تیره و فلسفی توصیف شده است. داستان از زبان اولشخص روایت میشود و پر از جملات تأملبرانگیز و پرسشهای فلسفی دربارهٔ معنا، زمان و عدالت است. داستان «پنجره» در فضایی تیره و کابوسوارانه روایت میشود؛ فضایی که مرزهای واقعیت و خیال را در هم میشکند.
خلاصه داستان داستان کوتاه پنجره
راوی این داستان مردی آرام و منزوی است. او درگیر کابوسهایی از محاکمهٔ متهمان تجاوز به مجسمهٔ میدان میشود. خودِ قانون در وقوع جرم تردید دارد. راوی به گذشتهٔ خانوادهاش میاندیشد و درمییابد که اجدادش از جمله پدرش در این جرم نقش داشتهاند. در میان توهمات و واقعیتهای درهمآمیخته، او شاهد تغییر چشماندازها، ناپدیدشدن پدرش و گمشدن مجسمه در دنیایی کابوسوار است. این راوی که در بیزمانی گم شده، بهدنبال معنا و رهایی، بارها پنجره را باز و بسته میکند، اما در نهایت با تکرار زمان مواجه میشود. این داستان کوتاه در چرخهای بیپایان از جنون، گناه و سرگشتگی فرو میرود.
چرا باید کتاب داستان کوتاه پنجره را بخوانیم؟
مطالعهٔ این داستان کوتاه شما را با اثری که مفهوم حقیقت، عدالت و هویت را زیر سؤال برده، همراه میکند.
کتاب داستان کوتاه پنجره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان در باب یک مجسمهٔ گمشده پیشنهاد میکنیم.
درباره یوسف یزدانی
«یوسف یزدانی» نویسندهای ایرانی است که در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمده است. کتابهای «کتاب خفته در تنگنا» (زندگینامهٔ خوانندهٔ موسیقی ملی ایران؛ فریدون فروغی)، «گفتوگو با صادق هدایت»، «از پسفردا تا دیروز» (مجموعه فیلمنامههای کوتاه) و «داستان کوتاه پنجره» به قلم او منتشر شده است.
بخشی از کتاب داستان کوتاه پنجره
«پنجره را دوباره باز میکنم. چه میبینم؟ فضای روبهروی پنجره، خانهای ویلایی میان باغی بزرگ با گلهای پلاسیده و اجساد حشرات مختلف است. بعضی از آنها برایم ناشناختهاند و دُمهای دو شاخ دارند. تا به حال در هیچ کتابی از چنین حشراتی نخواندهام. بیشترشان خونآلود و لهیده شدهاند. چندشم میشود. پدرم از توی ساختمان بیرون میدود و شلوارش را میکشد بالا. از دور مرُدهای را میماند که زندگیاش را تبدیل به قوز کرده و با خودش سوغاتی برده بود توی قبر. جوری نگاهم میکند که انگار خواسته باشد به من دهنکجی کند. نگاه سمجی دارد. تکیه دادم به چارچوب پنجره و سیگاری گیراندم. کرخت شده بودم و دست و پاهام در اختیارم نبودند. زنهایی که میشلیدند، از ساختمان آمدند بیرون و با هلهله و شادی، تیز و تند دور شدند. چنان تند که گویا از محل وقوع جنایتی فرار کرده باشند. مرد میانسالی با تهریش خاکستری، پنجرهٔ چوبی دودهنهٔ ساختمان را باز کرد و پک عمیقی به سیگارش زد. تهسیگارش را مثل ماری که سرش را له کنند، لبهٔ پنجره خاموش کرد. سرفههاش را ریخت بیرون و به دخترها لبخند زد. هیچکدام نگاهش هم نکردند. دختر بلندبالایی با موهای بلند از توی ساختمان بیرون آمد و دست پدر را گرفت. پدر تعظیمی کرد و لبخند زد. دختر مجسمهٔ میدان شد. پدر مجسمه را در آغوش گرفت و رفت.»
حجم
۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه
حجم
۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه