
کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها
معرفی کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها
کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها نوشتۀ لئوناردو داوینچی با ترجمۀ وحید غلامیپورفرد در انتشارات بیدگل چاپ شده است. این کتاب دربارۀ مقایسۀ نقاشی با سایر هنرها مانند شعر، موسیقی و مجسمهسازی است.
درباره کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها
پاراگونه (Paragone) اصطلاحی ایتالیایی بهمعنای «مقایسه» است که به مباحثات دوران رنسانس درباره برتری یک هنر بر هنرهای دیگر اشاره دارد. لئوناردو داوینچی در این رساله بهطور خاص به مقایسۀ نقاشی با هنرهایی مانند شعر، موسیقی و مجسمهسازی میپردازد و تلاش میکند نشان دهد که نقاشی بهدلیل توانایی در بازنمایی دقیق واقعیت و تحریک حواس بینایی، برتریهایی نسبت به سایر هنرها دارد.
داوینچی در این اثر، نقاشی را هنری علمی میداند که با استفاده از پرسپکتیو و دانش آناتومی، میتواند جهان را بهصورت واقعیتر و دقیقتر بازنمایی کند. او معتقد است که نقاشی قادر است جزئیات و احساسات را بهگونهای منتقل کند که شعر و موسیقی از انجام آن ناتواناند. همچنین، داوینچی به مقایسۀ نقاشی و مجسمهسازی میپردازد و بیان میکند که نقاشی میتواند عمق و بُعد را بر روی سطحی دوبعدی نمایش دهد، درحالیکه مجسمهسازی نیازمند فضای سهبعدی است.
این رساله نهتنها دیدگاههای داوینچی را درباره هنرهای مختلف بیان میکند، بلکه نشاندهندۀ تفکرات عمیق او درباره رابطۀ هنر و علم است. داوینچی با ترکیب دانش علمی و هنری، سعی در ارتقای جایگاه نقاشی بهعنوان هنری برتر و علمی دارد.
کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای هنرمندان، دانشجویان رشتههای هنری، پژوهشگران تاریخ هنر و علاقهمندان به فلسفۀ هنر مناسب است.
درباره لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی (Leonardo da Vinci) یکی از برجستهترین هنرمندان و دانشمندان دورۀ رنسانس ایتالیا بود. او در زمینههای مختلفی از جمله نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی، مهندسی و آناتومی فعالیت داشت. آثار معروفی مانند «مونالیزا» و «شام آخر» از جمله شاهکارهای او هستند. داوینچی بهدلیل کنجکاوی بیپایان و نبوغ چندجانبهاش، بهعنوان نمادی از «انسان رنسانس» شناخته میشود.
بخشی از کتاب پاراگونه؛ مقایسه هنرها
«آن مقال ذهنیای را که از اصولی نخستین برمیخیزد علم میخوانند. نمیتوان در طبیعت چیزی یافت که بخشی از علمی باشد اما بیرون از اصول نخستین آن باشد. مثلا ً در {علمِ} کمّیات متصل، یعنی در علم هندسه، اگر از سطوح اجسام آغاز کنیم، درمییابیم که خاستگاه این علمْ خطوط، یعنی مرزهای سطوح، است؛ اما از این [تبیین] خرسند نمیشویم، چون میدانیم که حدِ خط نقطه است و نقطه آنی است که چیزی کوچکتر ازآن نمیتواند باشد. پس، نقطه اصلِ نخستینِ هندسه است، و امکان ندارد هیچ چیز دیگری، چه در طبیعت چه در ذهن آدمی، وجود داشته باشد که بتواند خاستگاه نقطه باشد. درست نیست که بگویی نقطه با تماس نوک قلمسوزن با سطح پدید میآید. میگوییم چنین {سطحِ} تماسی سطحی است پیرامون مرکزی و آن مرکز جایگاهِ نقطه است. این نقطه بخشی از مادهٔ آن سطح نیست: نه این نقطه نه همهٔ نقاطی که بتوانند در جهان وجود داشته باشند سازندهٔ هیچ بخشی از سطحی نیستند حتی اگر یکپارچه شده باشند، البته اگر بتوانند یکپارچه شوند. اگر کلی تصور کنی که از هزار نقطه ساخته شده باشد و جزئی از آن مقدار را هزار قسمت کنی، نیک میتوانیم بگوییم که این جزء با کل برابر است. این نکته را صفر، یا هیچ حقیقی، ثابت میکند که در علم حساب دهمین رقم است و آن را به این جهت که هیچ است با «o» نشان میدهند. اگر این [رقم] جلوی یک بیاید، عددمان را ده میخوانند، و اگر دوتا از آن جلوی یک بیاید، عددمان را صد میخوانند، و همینطور تا بینهایت افزودنش عددمان را دهبرابر خواهد کرد. ارزشش بهخودیخود هیچ است و بس، و هم مقدارِ همهٔ هیچهای جهان برابر با یک هیچ است هم ارزششان.»
حجم
۱۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه
حجم
۱۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه