![تصویر جلد کتاب سفیر نور](https://img.taaghche.com/frontCover/220587.jpg?w=200)
کتاب سفیر نور
معرفی کتاب سفیر نور
کتاب سفیر نور نوشتهٔ تسلیم رضاخان و رویا جوادی و یوشع ظفرحیاتی است. انتشارات سوره مهر این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب سفیر نور
کتاب سفیر نور زندگینامه شهید علامه سیدحسین عارف الحسینی، از روحانیان شیعۀ پاکستان و رهبر «نهضت جعفریه»، است. این کتاب در دو فصل به بررسی زندگینامۀ این شهید میپردازد. عارفالحسینی در سال ۱۳۴۶ شمسی برای فراگیری علوم دینی راهی حوزۀ علمیه نجف اشرف شد که با دورۀ تبعید امام خمینی (ره) به عراق همزمان بود. دورهای که حزب بعث بر این کشور سلطه کامل داشت. عارف حسین در همین شهر با امام خمینی (ره) آشنا و با عشق به افکار ایشان، علاوه بر اینکه مرید و سرباز او شد، مجذوب شخصیت فقهی، اخلاقی، عرفانی و سیاسی امام هم شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نمایندگی امام خمینی (ره) در پاکستان را عهدهدار شد و علاوه بر فعالیتهای فرهنگی، عبادی و سیاسی، به امور بهداشتی و اقتصادی مردم نیز رسیدگی میکرد. با حضور او در پاکستان، شخصیتی شجاع، حامی مستضعفان و مخالف سرسخت استعمار و استکبار در این کشور ظهور کرد و همین امر نگرانی دشمنان انقلاب اسلامی را در پاکستان برانگیخت.
خواندن کتاب سفیر نور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران اخلاق اسلامی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفیر نور
«نسل آینده با دیدن تصاویر آویزان شده بر سینۀ دیوار منازل یا با شنیدن سرگذشت بزرگانی در محافل، خواهند پرسید که این اشخاص کیستند؟ چرا تاریخ اینقدر از آنها یاد میکند و چرا در محافل دربارۀ آنها صحبت میشود؟ مگر آنها چه کار خاصی کردهاند؟ اینها سؤالات جناب دکتر محمدعلی نقوی است که در یکی از سفرهایمان در ۱۰ می ۱۹۹۲ [۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۱] با من و آقای راشد عباس نقوی مطرح کردند. هدف سفر ما بررسی تلاشهای شهید مظلوم سیدعارف حسین الحسینی در حق امت اسلامی بود. این سؤالها کنجکاوی مرا برانگیخت و ذهنم را درگیر کرد و به فکر فرو رفتم. آقای راشد میگفت برای جبران الطاف این شهید، کمترین کاری که میتوانیم بکنیم زنده نگه داشتن یاد او و انتقال آن به نسلهای بعد است. با شنیدن این حرفها درد عجیبی در قلبم حس کردم؛ همان دردی که در آگوست ۱۹۸۸ [مرداد ۱۳۶۷] بعد از غسل پیکر این شهید مظلوم در قلبم ایجاد شد. دوباره این درد بهسان خنجری به قلبم فرو رفت. به فکر فرو رفته بودم که برادرم، راشد عباس نقوی، مرا مورد خطاب قرار داد و گفت: «برادرتسلیم! جرئت داشته باش و حوصله کن.» با این نهیب، احساس کردم که در ساحل ایستادهام و همدردی مرا تسکین میدهد. در اینجا کنجکاوی، به ارادهای در انجام دادن کار تبدیل شد. تصمیم آن شد که دربارۀ آن سفیر نور صحبت شود تا خاطرات نقل شده دربارۀ او در گسترۀ جهان پخش شود و مشتاقانش را به سرمنزل مقصود برساند او که مانند طوفان علیه ظلم به پا خاست، مانند سایهای بر سر محرومان و مظلومان گسترده شد و همچون رعدی بر ظالمان و دیکتاتورها فرود آمد و در تاریکی ناشی از ظلم و استبداد مانند چراغی درخشان شد، همچون بوی خوشی در میان مسلمانان پخش شد، در دل ملتهای مسلمان نفوذ کرد و از نظرها غایب شد. همانطور که به سرعت از حس کنجکاوی به عزم و اراده رسیدم، به همان سرعت نیز احساس، به عشق و محبت به این شهید تبدیل شد.
برای جمعآوری منابع زندگینامه و خاطراتی از ایشان، شب ۲ ژوئیه ۱۹۹۲ [۱۱ تیر ۱۳۷۱] به روستای پیوار در پاراچنار۳، که محل اقامت ایشان بود سفر کردم. پیش از این سفر اطلاعات محدودی از این شخصیتِ تاریخساز در ذهن داشتم اما با پرس و جو از همکاران، دوستان و خانوادۀ او اطلاعات بیشتری کسب کردم و به عمق شخصیت این انسان وارسته پی بردم. البته حسرت بسیار نیز خوردم؛ چه، من جزو آن دسته از افراد خوشبختی بودم که افتخار همنشینی با ایشان را داشتم، اما متأسفانه مانند دیگر یاران و دوستان او از برخی حقایق زندگی ایشان کاملاً بیاطلاع بودم. با کشف رازها و کنار رفتن نقابها و به کمک خاطرهها درهایی به رویم گشوده شد و مرا با مفاهیمی چون حقیقت زندگی، عظمت انسان و لطف الهی آشنا کرد. آشنایی با رموز زندگی عارف حسینی نه تنها باعث شد که در هر لحظه از کار لذت بسیاری ببرم، بلکه آنقدر خود را از عارف دور احساس میکردم که انگار برای غم دوریاش گنجایشی در جهان نیست. گویی در آن دوره فراموش کرده بودم که هدف من ذکر خاطراتی از این شهید است و به جای آن دائماً مشغول بررسی آثار عمیق شخصیتی ایشان در جامعه بودم.»
حجم
۳۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه
حجم
۳۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه