کتاب گفت و گو با غریبه ها
معرفی کتاب گفت و گو با غریبه ها
کتاب گفت و گو با غریبه ها نوشتهٔ مالکوم گلدول و ترجمهٔ فاطمه علی پور تنگسیری است. انتشارات آموخته این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از هزارتوی شناخت دیگران سخن گفته است.
درباره کتاب گفت و گو با غریبه ها
کتاب گفت و گو با غریبه ها (Talking to Strangers) برای این نوشته شده است که به ما نشان دهد چرا در تشخیص حالات درونی دیگران شکست میخوریم. به نظر میرسد که ما در شناسایی دروغ ناتوان باشیم. در حقیقت ماهیت وجود ما طوری است که فرض را بر راست بودن حرف طرف مقابل میگذارد. به هرحال هرچند در تشخیص دروغها ناتوان باشیم، در قضاوت کردن موفقیم. ما همیشه در مورد تمام افراد، از دوست و آشنا گرفته تا غریبه قضاوت میکنیم. در محل کار، مهمانی و... . این در حالی است که اگر ما میتوانستیم دروغها را تشخیص دهیم، جامعه وضع بهتری داشت. این قضاوت کردنها به ما این توهم را داده است که ما میتوانیم افراد غریبه را بر اساس چیزهای جزئی قضاوت کنیم. این موضوع سبب شده است تا اعتمادبه نفسی کاذب در وجودمان شکل بگیرد که زمان و حوصلهٔ کافی برای شنیدن و درک دیگران را از ما دریغ میکند. مالکوم گلدول در کتاب «گفتوگو با غریبه ها»، به ما توضیح داده است که چرا قضاوت در مورد شخصیت افراد بسیار سخت است. شما خواهید دید چرا ما بطور ذاتی خوشبین هستیم و در کشف دروغ اشتباه میکنیم.
کتاب گفت و گو با غریبه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستدران مطالعهٔ کتابهای حوزهٔ موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
درباره مالکوم گلدول
مالکوم گِلَدوِل در سال ۱۹۶۳ در انگلستان متولد شد و در دانشگاه تورنتو (Toronto) تحصیل کرد. او پس از فارغالتحصیلی به شهر نیویورک نقل مکان کرد و ابتدا به عنوان گزارشگر در روزنامه واشنگتن پست (Washington Post) و سپس به عنوان سردبیر نشریه نیویورکر (The NewYorker) مشغول به کار شد. اولین کتاب پرفروش مالکوم گلدول یعنی نقطه اوج با عنوان فرعی: نکات کوچک چگونه باعث تغییرات بزرگ میشوند در سال ۲۰۰۰ به چاپ رسید که ۸۰۰۰۰۰ نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفت. او دومین کتاب خود، چشمک را در سال ۲۰۰۵ به چاپ رساند. گلدول در اثر سومش به نام استثناییها با عنوان فرعی: داستان موفقیت، موفقیت و آثار آن را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. کتاب چهارم گلدول هم در سال ۲۰۰۹ با نام چیزی که سگ دید، به چاپ رسید که این کتاب شامل مجموعه داستانهایی است که او برای مجله نیویورکر (The New Yorker) نوشته بود. مجلهٔ «تایم» (Time Magazine)، در نسخه سال ۲۰۰۵ او را به دلیل ارائهٔ راههایی کاربردی برای دریافت بورسیههای آکادمیک پیشرفته و همچنین کمک به درک مفهوم دنیا بهعنوان یکی از ۱۰۰ چهره تأثیرگذار سال معرفی کرد.
بخشی از کتاب گفت و گو با غریبه ها
«جزایر تروبریاند در ۱۶۰ کیلومتری شرق پاپوآ گینهٔ نو در دریای سلیمان قرار دارد. مجمعالجزایر مذکور بسیار کوچک است و ۴۰ هزار نفر جمعیت دارد. آنجا محلی پرتافتاده و استوایی است. مردم این ناحیه از راه ماهیگیری و زراعت امرار معاش میکنند، درست همانطور که اجدادشان از هزاران سال قبل این کار را میکردند و رسوم باستانیشان حتی با وجود تجاوزات انجامشده در قرن ۲۱، به شکل چشمگیری برقرار مانده است. درست به همان ترتیب که تولیدکنندگان اتوموبیل، مدلهای جدید را به نواحی قطبی میبرند تا تحت سختترین شرایط ممکن آزمایش کنند، دانشمندان علوم اجتماعی هم گاهی تمایل دارند فرضیات مربوط به «تستهای استرس» را در محلهایی مثل جزایر تروبریاند اجرا کنند. اگر روشی در لندن، نیویورک و جزایر تروبریاند صدق کند، میتوانید اطمینان حاصل کنید که بهنوعی جهانشمول است. همین امر موجب شد دو دانشمند علوم اجتماعی از اسپانیا در سال ۲۰۱۳ به جزایر تروبریاند بروند.
سرجیو خاریو۴۰ انسانشناس است. او قبلاً در جزایر تروبریاند کار کرده بود و با فرهنگ و زبان مردمش آشنایی داشت. کارلوس کِریوِیی روانشناس است. او بخش ابتدایی دوران حرفهایاش را صرف تحقیق و آزمایش روی حدود شفافیت در رفتار انسانها کرده است. او یکبار دهها ویدئو از جودوکارهای مختلف برنده در مسابقات را تماشا کرد تا ببیند دقیقاً کِی لبخند میزنند. آیا در لحظهٔ پیروزی لبخند میزنند؟ یا اول برنده میشوند و بعد لبخند میزنند؟ در موردی دیگر، نوار ویدئوی افراد مختلف را در حالت اوج لذت تماشا کرد تا ببیند صورتشان در آنلحظه به چه حالتی درمیآید. قاعدتاً لحظهٔ اوج لذت، حالت شادی و رضایت واقعی است. آیا آنچه در آن لحظه روی صورت افراد میبینیم، شادی است؟ در هر دو مورد قضیه به این ترتیب نبود و همین با عقل جور درنمیآمد؛ چون مگر حالات احساسی ما تابلوی قلب ما نیستند؟ این آزمایشها باعث شد خاریو و کریویی شک کنند؛ برای همین تصمیم گرفتند فرضیهٔ داروین را آزمایش کنند.
آن دو کار را با شش تصویر از چهرهٔ افرادی در حالات شادی، اندوه، خشم، ترس، تنفر و خنثی آغاز کردند. آنها قبل از آنکه به جزایر تروبریاند سفر کنند، تصاویر مذکور را با خود به یک مدرسهٔ ابتدایی در مادرید بردند و آنها را بین گروهی از کودکان آزمایش کردند. آنها هر شش تصویر را مقابل کودکی میگذاشتند و میپرسیدند: «کدوم یک از اینها ناراحته؟» بعد سراغ کودک بعدی رفته و میپرسیدند: «کدوم یک از اینها عصبانیه؟» و به همین ترتیب هر شش تصویر را به تمام سوژهها نشان میدادند. نتایج آزمایش از این قرار بودند. کودکان هیچ مشکلی با این تمرین نداشتند. تعداد سوژههای اسپانیایی ۱۱۳ نفر بود و ارقام داخل جدول درصد تشخیص حسها توسط کودکان میباشد.»
حجم
۵۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۵۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه