کتاب یک جفت چشم آبی
معرفی کتاب یک جفت چشم آبی
کتاب یک جفت چشم آبی نوشتهٔ تامس هاردی و ترجمهٔ ابراهیم یونسی است. نشر نی این رمان از ادبیات انگلیس را منتشر کرده است.
درباره کتاب یک جفت چشم آبی
کتاب یک جفت چشم آبی (A pair of blue eyes) نخستینبار به صورت پاورقی در مجلهٔ «تینزلی» و سپس در ۱۸۷۳ در سه جلد منتشر شد. این رمان سومین رمان تامس هاردی است. تامس هاردی پس از نوشتن این رمان، رابطهٔ خود را از حرفهی اصلیاش، یعنی معماری جدا کرد و ادبیات را بهصورت جدی ادامه داد. او در این رمان تا به زندگی شخصی خود اشارههایی داشته است. نام شخصیت اصلی این رمان انگلیسی «استیون» است. این رمان در ۴۰ فصل نگاشته شده است.
خواندن کتاب یک جفت چشم آبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای انگلیسی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک جفت چشم آبی
«آقای محترم در جوف این نامه، نامه دیگری را برایتان میفرستم که بینیاز به هیچ توضیحی از ناحیه من میتواند داستان تکاندهندهای را برایتان بازگوید. لیکن مایلم چند کلمهای را بر آن بیفزایم که فریب و گمراهی شما را بر شما روشنتر...
پیدا بود که پس از این آغازهایی که مناسب ندانسته و رها کرده بود نامه چهارم را که مناسب دانسته فرستاده است. بر روی میز دو قطره لاک بود، شاخهای که این دو قطره از آن چکیده بود در انتهای میز بود؛ ته آن خم شده بود و از لبه میز فرو آویخته بود، و نشان میداد که لاک را وقتی گذاشته که هنوز گرم بوده است. صندلیای هم که نویسنده بر آن نشسته و نامهها را نوشته بود آنجا بود، همچنین نقش نشانی نامه بر آبخشککن... و بیوه بینوایی که عامل این چیزها بود اینک مرده در همان کنار افتاده بود. نایت دنیا را آنقدر دیده بود که از این ظواهر نتیجه بگیرد که خانم جتوی مطلب مهمی داشته که میخواسته به دوست یا آشنایی اطلاع دهد، نامه دقیقی به او نوشته، و شخصا رفته است که آن را پست کند؛ و از آنوقت تا لحظهای که او و لرد لوکسلیان وی را مرده به خانه بازآوردند به خانه بازنگشته است.
ماتمباری وصفناپذیر صحنه، همچنانکه تنها و خاموش، به انتظارنشسته بود با روحیه و خُلق و حال وی ناسازگار نبود، اگرچه با دختری جذّاب نامزد کرده بود، و همین چند لحظه پیش با او بود. در لحظاتی که بر آوار برج مخروبه نشسته بود احساس تازهای به او دست داده بود: این احساس، که این بیکارگی و بطالتی که به واسطه الفرید خود را بدان سپرده بود هیچ شایسته او نیست... او کارهایی دارد که باید به آنها برسد. باید با ازدواج هرچه زودتر با الفرید به این جریان پایان دهد.
نایت به گمان خود مثل کسی بود که در اثر دقّت بیش از اندازه درنشانهگیری به هدف نزده بود. اکنون که تا حد زیادی از توقّعات و انتظارات گذشته صرفنظر کرده بود سخت مشتاق بود که استعدادها و تواناییهای خودرا در مجرای عمل بیفکند و بهاینترتیب تمایلات درون را که هیچ سعادتی برای خود وی و هیچ نفعی برای همنوعانش به ارمغان نیاورده بودند اصلاح کند. آغاز این زندگی جدید با ازدواج ــ که از زمان آشنایی با الفرید برایش جاذبه خاصّی یافته بود ــ امشب چیز چندان جالبی نمینمود. پایان گرفتن این اوهام، درباره الفرید، چهبسا که با این واکنش و بازگشت احساسات سابق درمورد بطالت و اتلاف وقت بیارتباط نبود. احساسش اگر همیشه دستبالا را داشت، این تفوّق آن اندازه کامل نبود که بتواند در قبال احیای زندگی فکری و معنوی مقاومت کند.»
حجم
۴۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۴۷۱ صفحه
حجم
۴۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۴۷۱ صفحه