کتاب بلبشو
معرفی کتاب بلبشو
کتاب بلبشو نوشتهٔ سعید خاقانی است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر جستاری در یک وضعیت و از مجموعهٔ «مردمنگاری زندگی روزمره» است.
درباره کتاب بلبشو
کتاب بلبشو (جستاری در یک وضعیت) حاوی ناداستان است. سعید خاقانی در این کتاب بلبشو در معنای اجتماعی آن سخن گفته است. «خوشاب» ییلاق خوشآبوهوای شهری قدیمی است که چند سال پیش قانونی در آن وضع شد مبنی بر اینکه هر گونه ساختوساز در باغات و زمینهای زراعی آنجا ممنوع است، اما واقعیت را که از روی تپههای بالادست نظاره میکردی نمایش دیگری میدیدی. آن وسط، ساختمان عظیم دولتی در حال ساخت است که انگار از این قاعده مستثنا شده است. درون باغها، کمکم سطحی از خاک فرش شده، استخری کنارش پیدا میشود و کومههای گلی بیسروصدا به ویلا تبدیل میشوند. باغهای یک طرف خوشاب کمکم خشک شدهاند تا از شمول باغ خارج شوند و ساختوساز در آنها امکانپذیر شود. با اینکه بالاتر از خیابان شمالی هنوز باغ است، به لطایفالحیلی، مشمول این قانون نشدهاند، جایی که میگویند مال فلانی و فلانی است و در آنجا ساختوسازهای لوکس پرتبوتاب ادامه دارد. تنها بخشی که انگار به این قانون پایبند است، چراکه تعبیر قانون در اینجا نه نظم در امر جمعی، که دستوپاگیری است، بخش جنوبی متعلق به اهالی بومی منطقه است که کمترین ارزش را دارد؛ هنوز جادههایش خاکی است و دیوارهای گلیاش همان طور مانده است. مخلص کلام اینکه قانونی که برای محافظت فضای سبز و طبیعت منطقه تصویب شده بود به چیزی ضد خود تبدیل میشود. چگونه میتوان این وضعیت را توصیف کرد؟ قانونی که از طریق استثنا نقض غرض کرده و کسانی را از شمول خود خارج میکند. صحبت معمول در باب جامعه تداعیکنندۀ مفاهیمی همچون مشارکت، حوزۀ عمومی، قانون و البته ساختار است؛ یعنی چارچوبی که افراد درون آن نقشی به عهده میگیرند که کلیت جامعه را در ارتباط با نقشهای دیگران میسازد. در ساختارهای اجتماعی، نقشها و روابط به گونهای تقسیم میشوند تا فضا، زمان و فعالیتها تعین پذیرند و قابل پیشبینی و مدیریت شوند. فردیت اینجا مادهای درون این قالب جمعی است. آنجایی هم که آزادیهای فردی در تقابل با این پیشساختگی قرار میگیرد در قالب تمایلات و فضاهای مشخص، همچون حوزۀ فردی و فضای خصوصی، بستهبندی میشوند تا در چارچوب این تعریفشدگی قرار گیرند. بلبشو واژهای است که در فرهنگ عامه و مکالمات روزمره در قِبَل آشفتگی به کار میرود؛ یعنی وضعیتی بینظم یا بههمخورده. معادلهای عامیانۀ این واژه نیز، یعنی هرجومرج، قارشمیش، هردمبیل، این وضعیت منفی را در خود نشان میدهند. در تصور عموم، اینها ناپایداریهایی موقت در برابر وضعیتهای متعادل و درست فرض میشوند، اما موقعیتی همچون یک بیماری مزمن را میتوان تصور کرد که این ناهنجاریها به پایداری میرسند و آشفتگی به شکل دائمِ یک جامعه تبدیل میشود. در اینجا، یک وضعیت متناقض و به اصطلاح پارادوکس شکل میگیرد؛ یعنی وضعیت آشفتهای که نظم خود را پیدا کرده است و عدم تعادلی که به پایداری میرسد. پایداری در اینجا به این معناست که این شکل جمعی خود را بازتولید میکند، امتداد زمانی و چارچوب ثابت مییابد، خواهشها و رانههای درونی برای این تداوم شکل میگیرد، جایگاهها و شکل روابط درون این شبهساختار ثبات گرفته و نقشههای عمل و الگوهای رفتاری شکل میگیرند. هدف کلی این کتابْ شناخت چگونگی و ابعاد چنین وضعیتی است که بلبشو نامیده شده است. در این تعریف، بلبشو ساختاری است که با هرجومرج و بینظمی مطلق فرق میکند. در غالب اصطلاحات رایج تفکر سیستمی، بلبشو ساختاری است که تحت فشارها و به خاطر منفعتهایی به هم ریخته، اما کمکم تعادل نویی پیدا کرده است. پرسش این است که این رانهها، این عدم تعادل کداماند و چه چیز بلبشو را به وضعیتی پایدار و متعادل در شکل جدید خود تبدیل میکند؟
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب بلبشو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و علاقهمندان به جستارهای مردمنگارانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بلبشو
«اولین قدم در این جهت، ساختاربندی درست فضای درون بلبشو و حذف فضاهای بیرون، زیر، پنهان، موازی و فرای ساختار است. حذف این فضاها و کدبندی و کنترل آنها مجال ادامهٔ زندگی بلبشو را از آن میگیرد. ساختار یک الگوی ساختنی است که قصد آن شکل دادن حوزهٔ عمومی به نحوی است که به قول آرنت «ما انسانها بتوانیم به شکل انسانی در کنار هم زیست کنیم». شکل دادن این سازوکار نیاز به آموزش دارد، تلاش برای جا انداختن این تفکر که این شکل عمومی در جهت نفع جمعی تمام افراد است و سپس جهت اجرای درست این نقشها آموزش لازم به افراد داده شود. در ادامه میبایست این فضا را به سمت نقد عمومی باز کرد. بلبشو خانهٔ منافع خاص است و باز کردن آن برای دسترسی به درون و باز شدن به بیرون بزرگترین گام در جهت تخریب این خانههای فساد است. بیان عمومی آزاد و شفافیت دو شاهکلید جامعهٔ باز است.
نکتهای ظریف در بازتولید بلبشو نهفته است: اگر هم بازیگران بلبشو بدانند که اینجا بلبشو است، از جایی به بعد آن را شکل طبیعی امور فرض میکنند؛ چراکه سهم بزرگی از جانسختی بلبشو عمل بر اساس پیشفرضهای موجود در حوزهٔ عمومی است که در تطابق با الگوهای فرهنگی جامعهٔ بلبشو است. به زبان دیگر، بلبشو از جایی به بعد به فرهنگ یعنی زیربنای چگونگی انجام امور تبدیل میشود. این را به عینه در حوزهٔ زندگی روزمرهٔ بلبشو میتوان دید؛ جایی که استفاده از حوزهٔ عمومی در جهت منافع شخصی، عدم تعریف درست «دیگری» و تبدیل او به غریبه، با همهٔ معانی ضمنیاش، و فرصتطلبی و پنهانکاری و امثالهم رفتارهای عرفی و عادی بلبشو میشوند. برای شکستن این شکل عرفی، اما نادرست، میبایست جایگاه سمبولیک قانون حفظ و احیا شود. قانون در بلبشو چارچوبی برای شکستن، دور زدن، ظاهری برای عمل متفاوت در باطن و، در کل، در تضاد با منافع فردی تصور میشود. تا زمانی که جایگاه این شکل جمعی احیا نشود، بلبشو چارچوب لازم را برای جمعوجور کردن خود پیدا نمیکند. البته گفتن از لزوم احیای قانون برای فرار از بلبشو اظهر من الشمس است، اما شاهکلیدش شناخت اهمیت فرم اجتماعی است. بسیاری از نقدهای اجتماعی در بلبشو معطوف به اخلاق فردی و فرهنگ میشوند، اما اصلی در این بین فراموش میشود و آن هم نگاه هگلی تفوقشکل بر معنا در حوزهٔ اجتماعی است. احیای اشکال اجتماعی دریچهای میشود تا ساختار و نظم به معنای روح جمعی و فرهنگ احیا شود. بلبشو امکان ایستادن در برابر خود ندارد، پس میبایست بطئی و جزئی از درون و از طریق جمع کارهای کوچک، فرهنگی در جهت تغییر خود شکل دهد. «کایزن» مفهومی کارساز در این زمینه است. تخریب خلاقانه، همچون بسیاری از پروژههای بزرگ اجتماعی، دریچهای است تا فضا را برای عمل متفاوت باز کند؛ تخریبی که نه عملی در خود که مقدمهٔ واسازی بلبشو است. اینها خلاصهای از چارچوبهایی است که میتواند بلبشو را از خودش نجات دهد، هرچند در میدان عمل است که میتوان درستی این پیشنهادها را سنجید. در بخشهای پیش رو این چارچوبها را با تفصیل بیشتر توضیح خواهیم داد.»
حجم
۳۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۳۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه