کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران
معرفی کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران
کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران نوشتهٔ آیدا بصیری است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب تئاتر ایران را از پیشامشروطه تا سال ۱۳۳۲ بررسی کرده است.
درباره کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران
کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران پژوهشی نوشتهٔ آیدا بصیری است. در پژوهش حاضر تئاتر ایران از منظر نشانهشناسی فرهنگی مطالعه شده است و هدف آن شناخت جایگاه تئاتر در فرهنگ، تعاملات بینافرهنگی، نقش ترجمهٔ تئاتر در دیگر جنبههای فرهنگ معاصر، تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر، میزان نفود و تسلط قدرت هر دوره بر این هنر و شناخت سیر حرکت تئاتر از زمانهای دورتر تا به امروز است. این پژوهش از سویی گسست و پیوستگی فرهنگی در تاریخ تئاتر ایران و گسست و پیوستگی گفتمان قدرت در ایران و اثر آنها بر هنر نمایش این سرزمین را بررسی و از طرف دیگر تعامل تئاتر با دیگر جنبههای فرهنگ معاصر (مثل مارکسیسم) و اثرات آنها بر یکدیگر را مطالعه میکند. نظریهٔ نشانهشناسی فرهنگی از نظریههای جدید و نافذ در زمینهٔ مطالعات فرهنگی است که در بین اهالی تئاتر چندان شناختهشده نیست، اما در همین اندک زمان، جایگاه قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. تئاتر و ادبیات نمایشی در ایران به صورت دقیق و مشخص زیر لوای نشانهشناسی فرهنگی معرفی و بررسی نشده و تاکنون از چشمانداز این نظریه به درام این سرزمین نگاه نشده است.
خواندن کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ پژوهشهایی در باب تئاتر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیوستگی و گسستگی فرهنگی در تئاتر ایران
«سردار سپه در ۱۳۴۲ ق به نخستوزیری رسید و شاه در اواخر آن سال برای معالجه عازم اروپا شد. بالاخره در سال ۱۳۴۴ ق مجلس پنجم گشایش یافت و لوایحی را که سردار سپه ارائه کرده بود به تصویب رسانید.
در همین اوان، دیگریها کمکم داشتند با هویتهای جدیدی خودنمایی میکردند. اوضاع بینالمللی دگرگون شده بود و اتحاد جماهیر شوروی به جای روسیهٔ تزاری، و جمهوری نوپای ترکیه به جای دستگاه خلافت عثمانی ظهور کرده بودند. نقش شاه هم کمرنگ شده بود و کمکم زمزمههایی مبنی بر خواست دولت جمهوری در کشور به راه افتاد. سردار سپه با جمهوری مخالفت کرد. در این بین طرفداران تغییر رژیم آرام ننشستند و از آن طرف بیشتر امور و تبلیغات بر ضد قاجاریه بود. آشوب تمام کشور را در بر گرفت و در نهایت مجلس «روز ۱۸ رجب ۱۳۴۳ ق رضاخان سردار سپه را به عنوان فرمانده کل قوا شناخت و پس از هشت ماه و نیم، در ۱۳ ربیعالثانی ۱۳۴۴ حکومت موقتی به رضاخان پهلوی تفویض شد» (همان: ۲۲۱) و «رهبری سیاسی حکومت جدید بر عهدهٔ سید ضیاءالدین طباطبایی بود... [که] بهشدت از فکر تجدد ایران دفاع میکرد» (ملکپور، ۱۳۸۶:۱۷)، و «یک ماه و چند روز بعد مجلس مؤسسان انقراض قاجاریه و تأسیس سلسلهٔ پهلوی را اعلام داشت» (آرینپور، ۱۳۵۰: ج ۲، ۲۲۱).
حکومتِ تازه درصدد پایهگذاری فرهنگی نو بود و به خیال خودش میخواست هدفهای حاصلنشدهٔ دولت مشروطه را محقق کند. با این حال در اعلامیههای کوبنده و نظامیای که پخش میکرد، مشخص بود که راه به جای دیگری میبرد. این حکومت یک عنصر مهم را برای تفکر فرهنگیاش پی نهاد و آن بازگشت به دیگری/ خودی، یعنی گذشتهٔ باستانی باعظمت، و به دنبال آن تحریک احساسات وطنپرستی و ملیگرایی ایرانیان بود.
امروز که به مطالعهٔ آن تفکر مینشینیم، رویکرد خود و نه دیگری را بهروشنی میبینیم. پیش از این در فصلی دیگر گفتیم که در جوامعی که این رویکرد «گفتمان مسلط فرهنگی (را) شکل میدهد، فرهنگ بیشتر امری آرمانی متعلق به گذشته تعریف شده... گفتمان فرهنگی مسلط از طریق نوعی ترجمهٔ بینفرهنگی (بین آن خود/ دیگری تاریخی و خود اکنونی) و از طریق فرایندهای جذب و طرد، آن خود/ دیگری تاریخی را به قلمرو آرمانی تبدیل میکند» (سجودی، ۱۳۸۸:۱۵۸). نویسندگان و متون این دوره هم تحت تأثیر این جهتگیری قرار گرفتند که در بخش دیگری دربارهٔ آنها صحبت خواهیم کرد.»
حجم
۹۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۳۷ صفحه
حجم
۹۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۳۷ صفحه