کتاب دو ساعت جادویی
معرفی کتاب دو ساعت جادویی
کتاب دو ساعت جادویی نوشتهٔ جاش دویس و ترجمهٔ مهسار مشتاق است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی استراتژیهای علمیای است که به شما کمک میکند تا از وقتتان بهترین فایده را ببرید و مهمترین کارهایتان را انجام دهید.
درباره کتاب دو ساعت جادویی
کتاب دو ساعت جادویی به بررسی روند افزایش بهرهوری و بهبود کارایی شخصی میپردازد. ایدهٔ اصلی کتاب این است که در طول روز، هر فردی زمانی مشخص دارد که در آن بهترین عملکرد خود را نمایش میدهد، یعنی زمانی که ذهن و بدن به اوج توانایی خود میرسند. جاش دویس به خوانندگان کمک میکند تا این دو ساعت جادویی را شناسایی کرده و از آن برای انجام مهمترین کارها و وظایف روزانه استفاده کنند. کتاب ترکیبی از تحقیقات علمی و توصیههای عملی است که به خوانندگان نشان میدهد چگونه با بهینهسازی زمان و انرژی خود، میتوانند به اهداف حرفهای و شخصی خود نزدیکتر شوند.
خواندن کتاب دو ساعت جادویی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دو ساعت جادویی
«پزشک متخصص کودکانی را درنظر بگیرید که روزانه چندین کودک را معاینه میکند. او هنگام ورود و خروج به اتاقهای مختلف معاینه معمولاً مجموعهای مشابه از رفتارها و کارها را تکرار میکند: سلام میدهد، دستانش را میشوید، به کودک نزدیک میشود و مادامیکه از مادر بچه سؤال میکند، بچهی او را معاینه میکند، دستکشها را درمیآورد، همچنان که صحبت میکند اطلاعاتی را در پروندهی کودک ثبت میکند، چند ثانیه با کودک بازی میکند و خلاصهای از ویزیت به مادر میدهد. مادامیکه با دقت بچه را معاینه میکند و به صحبتهای مادر گوش میدهد بسیاری از حرکات را بهطور غیرارادی انجام میدهد.
اما اگر پس از پایان یک ویزیت متوجه شود نوبت بیمار بعدی کنسل شدهاست چه میشود؟ شاید کمی احساس راحتی و آزادی کند؛ زیرا به این فکر میکند که میتواند به ایستگاه پرستاری برود و با کارکنانش بیشتر آشنا شود. یا شاید بترسد؛ زیرا دیگر بهانهای برای فرار از تشریفات بیمه ندارد؛ کاری که مدتهاست آن را به تأخیر انداخته است. درهرحال، او در آن لحظه در مقایسه با زمانیکه بیماران را معاینه میکند، کاملاً آگاه و البته مردد است. او در هنگام ویزیت، لازم نیست تصمیم بگیرد که این پانزده تا بیست دقیقه را چطور میگذراند.
ما نیز مانند این پزشک معمولاً هنگامیکه یک نظم عصبی متوقف میشود این احساس سردرگمی را تجربه میکنیم. اما چرا؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید دو نوع مختلف کارکردهای ذهنیمان را بشناسیم: خودآگاه و ناخودآگاه (یا خودکار). گروهی از دانشمندان دانشگاه سنفرانسیسکو بر این باروند که اصلیترین کارکرد خودآگاهی، تصمیمگیری در مواقعی است که نظمهای عصبی خودکار ما با مشکل روبهرو میشوند؛ بهویژه هنگامیکه نظمهای عصبی همزمان و مختلف، ما را به انجام کارهای فیزیکی رقابتگونه هدایت میکنند.
بهعنوان مثال، نگاهکردن به مانیتور و خواندن یک ایمیل با برگرداندن سر به سمت همسرتان و گوشدادن به او درحالیکه دربارهی برنامهی سفر با دوستانش صحبت میکند رقابت میکند(اتفاقی که هرگز آن را تجربه نکردهام). اینها دو نظم رقابتی هستند. یکی از آنها شما را در شرایط یک گفتوگوی خیالی با گیرندهی ایمیل قرار میدهد؛ دیگری مستلزم پاسخ و واکنش شما با یک انسان در دنیای واقعی است.
این دو رفتار – خیره شدن به مانیتور و برگرداندن سر- ناسازگارند؛ پس توانایی آگاهانه برای ارزیابی و تصمیمگیری به کمک ما میآید تا از پس این کشمکش برآییم. هنگامیکه با شرایطی روبهرو میشویم که به توجه ما نیاز دارد، بخش خاصی از مغزمان بهنام قشر پشتی کمربند قدامی فعال میشود. این بخش مانند یک سیستم اطلاعرسانی است که باعث میشود منابع آگاهانهی بیشتری را بهکار گیریم.
بنابراین، نقاط تصمیمگیری، اغلب نتیجهی یک کشمکش هستند؛ کشمکش میان رفتارهای خودکار و یا میان رفتارهای خودکار و اهداف. ممکن است در این لحظات، مسیرهای مختلفی را پیش روی خود ببینیم.
از آنجا که نقاط تصمیمگیری اغلب حاصل کشمکش هستند ممکن است خیلی خوشایند نباشند. در مثال قبل، پایاندادن به افکارتان در حالیکه یک ایمیل مینویسید و برگرداندن سرتان برای شنیدن حرفهای همسرتان میتواند دو کار متفاوتی باشد که از هریک بهطور جداگانه لذت میبرید، اما اگر لازم باشد میان این دو یکی را انتخاب کنید شرط میبندم یک یا دوبار عصبانی میشوید و این نقطهی تصمیمگیری برایتان خوشایند نخواهدبود.»
حجم
۷۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۷۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه