تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب خانه ای در انتها
معرفی کتاب خانه ای در انتها
معرفی کتاب خانه ای در انتها
کتاب الکترونیکی «خانهای در انتها (مجموعهداستان کوتاه)» اثریست از ملیکا آلیک، احسان قائدی و سروش غلامی که توسط نشر دال منتشر شده است. این مجموعه شامل چند داستان کوتاه با محوریت زندگی معاصر، مهاجرت، خانواده و تجربههای زیسته در بستر اجتماع امروز ایران است. نویسندگان هرکدام با نگاهی متفاوت، روایتهایی از طبقات مختلف جامعه و دغدغههای نسل جوان را پیش روی مخاطب میگذارند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خانه ای در انتها
این مجموعهداستان کوتاه، تصویری از زندگی آدمهاییست که در حاشیه و متن شهرها و روستاهای ایران روزگار میگذرانند. داستانها در فضایی معاصر روایت میشوند و به مسائلی مانند مهاجرت از روستا به شهر، اعتیاد، فقر، تلاش برای بقا و جستوجوی هویت میپردازند. هر داستان از زاویه دیدی متفاوت، بخشی از واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی را به تصویر میکشد. نویسندگان با بهرهگیری از زبان و لحن بومی و شهری، تجربههای شخصی و جمعی را روایت میکنند. کتاب در دورهای نوشته شده که دغدغههای اقتصادی و اجتماعی، مهاجرت و فاصله طبقاتی در جامعه پررنگ است و این موضوعات در بطن داستانها جریان دارد. «خانهای در انتها» تلاش میکند با روایتهایی صادقانه، مخاطب را به تماشای زندگی آدمهایی بنشاند که اغلب صدایشان کمتر شنیده میشود.
خلاصه کتاب خانه ای در انتها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستان اصلی مجموعه، خانوادهای روستایی به دلیل مشکلات معیشتی و اعتیاد پدر، ناچار به مهاجرت به تهران میشوند. روایت از زبان فرزند خانواده است که با چالشهای جدید شهرنشینی، کارگری، و تلاش برای حفظ هویت و امید دستوپنجه نرم میکند. پدر خانواده که بهخاطر اعتیاد و سابقه زندان، آزادی مشروط دارد، در تهران به دنبال راهی برای شروع دوباره است اما با واقعیتهای تلخ کارگری و فقر روبهرو میشود. فرزند نوجوان، میان دلبستگی به گذشته روستایی و آرزوهای شهری، درگیر هویت و آینده خود است. او با تجربه کارهای سخت، آشنایی با آدمهای جدید و حتی رابطهای عاطفی با دختری از طبقهای متفاوت، به تدریج به درک تازهای از خود و جهان پیرامونش میرسد. داستانهای دیگر مجموعه نیز هرکدام به گوشهای از زندگی آدمهایی میپردازند که درگیر اعتیاد، مهاجرت، یا تلاش برای تغییر سرنوشت خود هستند. روایتها اغلب با نگاهی تلخ و واقعگرایانه، اما با امید به رهایی و تغییر، پیش میروند.
چرا باید کتاب خانه ای در انتها را خواند؟
این کتاب با روایتهایی از دل زندگی روزمره، تجربههایی ملموس از مهاجرت، فقر، اعتیاد و جستوجوی هویت را پیش روی مخاطب میگذارد. داستانها با پرداختن به جزئیات زیسته و دغدغههای نسل جوان، تصویری از جامعه امروز ایران ارائه میدهند که کمتر در آثار داستانی بازتاب یافته است. مواجهه شخصیتها با چالشهای اجتماعی و خانوادگی، فرصتی برای همدلی و شناخت لایههای پنهان زندگی معاصر فراهم میکند. خواندن این مجموعه میتواند نگاه تازهای به واقعیتهای اجتماعی و انسانی پیرامون ایجاد کند.
خواندن کتاب خانه ای در انتها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، روایتهای معاصر و دغدغههای نسل جوان مناسب است. همچنین کسانی که با موضوعاتی مانند مهاجرت، اعتیاد، فقر و جستوجوی هویت درگیر هستند یا به ادبیات واقعگرایانه علاقه دارند، میتوانند از خواندن این مجموعه بهره ببرند.
فهرست کتاب خانه ای در انتها
- خانهای در انتها (ملیکا آلیک): روایت مهاجرت یک خانواده روستایی به تهران، چالشهای هویت، فقر و تلاش برای بقا در شهر بزرگ. - فندکم را بده خالد (احسان قائدی): داستانی درباره دوستی، اعتیاد و سقوط تدریجی شخصیتها در بستر زندگی شهری و حاشیهنشینی. - اولین مرز دنیای جدیدمان (سروش غلامی): روایت دوستی و رفاقت در نوجوانی، مواجهه با مشکلات خانوادگی و تلاش برای عبور از مرزهای قدیمی زندگی. هر داستان با تمرکز بر یک شخصیت یا خانواده، بخشی از واقعیتهای اجتماعی و روانی جامعه را به تصویر میکشد و سیر تحولات فردی و جمعی را دنبال میکند.
بخشی از کتاب خانه ای در انتها
«پدرم باز زده بود به سیم آخر. مدام فریاد میزد: «مو دگه بر نمگردم به او هولوفدونی.) همه با وحشت بیدار شدیم و سیخ نشستیم توی جایمان. رفته بود سر صندوق کوچک مدارک و تندتند از داخل مشماهای رنگی؛ که مادرم هر کدام را مخصوص یک چیز گره زده بود. دفترچههای بانکی و شناسنامهها را جدا هی گر و مدام میگفت: «پاشید دگه پاشید تنههای لشتانه جم کنین. پاشید از ای خرابشده پیج پاشید.) در حین خاراندن دورترین نقاط پشتم که هی خارشش پخش میشد. به نظرم آمد دوباره کلم «پاشید» گیر کرده روی زبانش و نمیتواند از شرش خلاص شود. در این مواقع مادرم مانند یک استادبزرگ شطرنج، سیاگت ریز کنار لب و بینی پدر را دنبال میکرد؛ تا از روی همین رمزگشایی کند. نیمخیز نشست و با حالتی دودل اما محکم که مخصوص خودش بود، گفت: «مو از جام جم نموخورم حسن؛ ها. باز حت شده ها؟ تو هر جادلت مخواد برو حسن. همه که انتر تو نیستن. مو اینجا تو ای خونه و با ای همسادهها زندهیوم. خودت مدانی و ای نرهغولات. والسلام نامه تمام.»
حجم
۲۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه
حجم
۲۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه
نظرات کاربران
برای ترک عادت های مخرب و تصور اینکه در انتهای بعضی از خانه ها چه میگذرد.