دانلود و خرید کتاب سلام، آقای ونسان رضا خاکی نژاد
تصویر جلد کتاب سلام، آقای ونسان

کتاب سلام، آقای ونسان

معرفی کتاب سلام، آقای ونسان

کتاب سلام، آقای ونسان نوشتهٔ رضا خاکی نژاد است. نشر چشمه این مجموعه داستان کوتاه ایرانی را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «جهان تازهٔ داستان» است.

درباره کتاب سلام، آقای ونسان

کتاب سلام، آقای ونسان دربردارندهٔ ۱۱ داستان کوتاه ایرانی نوشتهٔ رضا خاکی نژاد است. عنوان داستان‌های این مجموعه عبارت است از «چه بهانه‌ای بهتر از این؟»، «چهارشنبه‌سوری»، «به گردنم بیاویز»، «شیوهٔ عاشق‌کشی»، «توی تراس، روی صندلی بوریابافت»، «به چشمان تَرَم بنگر»، «سلام، آقای ونسان»، «آخر هفته رؤیایی»، «هندوانه»، «مراقبت‌های محسوس و نامحسوس» و «لبهٔ تاریکی».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب سلام، آقای ونسان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سلام، آقای ونسان

«ـ بله... و بعد هم سرخورده و تحقیر شده به ایران بازگشتیم. پاریس که سقوط کرد، برای‌مان نوشت که به نهضت مقاومت ملی فرانسه پیوسته است. نوشت که در تمام زندگی‌اش هرگز چنین خرسند و شادمان نبوده است.

دکتر «میم» توی خواب و خلسه، بدنش را گربه‌وار کش داد. رنگی از لبخند، نیم‌چهره لهیده‌اش را روی میز شیشه‌ای، به نرمی از هم گشود. در حالی که همراه قوای متفقین، رود «راین» را پشت سر می‌گذاشت و آرام آرام به برلین نزدیک می‌شد.

ـ و او همچنان برای‌مان نامه می‌نوشت. چنان با شور و غرور از جزئیات نبرد در جبهه‌ها می‌نوشت که انگار در سالن تشریح، با نوک چاقوی جراحی، از پایان‌نامه‌اش دفاع می‌کند. به یاد می‌آوری دوست من؟!

دکتر «نون» آرنج‌هایش را روی زانو گذاشت و با پنجه‌های قلاب شده به جلو خم شد. چگونه می‌توانست به یاد نیاورد؟ چگونه می‌توانست به پرسشی که زندگی‌اش را در همهٔ سال‌های پشت سر به تعلیقی اندوهبار کشانده بود، پاسخی مناسب بدهد؟

ـ بله... به یاد می‌آورم دوست من! اما به راستی کدام‌یک از ما باید کاشف غرور و سرسختی‌اش می‌بودیم؟! کدام‌یک از ما باید شهامت به خرج می‌دادیم، پیشدستانه زبان می‌گشودیم و چیزی را می‌گفتیم که هیچ‌گاه به روشنی درنیافتیم تمایل دارد از زبان کدام‌مان بشنود؟! با این همه، او باهوش‌تر از آن بود که به پیمان‌شکنی دعوت‌مان کند و ما ناتوان‌تر از آن‌که در سایه نجابت شرقی، راز دل بگشاییم. پس بیهوده در آرزوی به زبان آمدنش، در اطرافش چرخ زدیم. از او گریختیم و باز آمدیم. چرخ زدیم، چرخ زدیم و سرانجام، چرخ‌زنان پیر شدیم. ما پیر شدیم دوست من و غمگنانه این‌که در همهٔ این سال‌ها، او را هم بزدلانه در پی خود کشاندیم. چه انتقامی سخت‌تر از این‌که هنوز نمی‌دانیم او، دلبسته کدام‌یک از ما بود؟!

دکتر «م» پشت پلک‌های بسته‌اش، همچنان غرق تماشا بود. سرش را به پشتی صندلی تکیه داده و نرم و آهسته، کوچه باغ‌های خواب و رؤیا را پشت سر می‌گذاشت.

دکتر «نون» قطره اشکی را که از میان شیارهای عمیق گونه برجسته و استخوانی‌اش راه باز می‌کرد، پیش از آن‌که از چانه لرزان و کم‌مویش به پایین بچکد، با نوک انگشت اشاره به کناری زد. دکتر «میم» از ساعتی پیش، با سر عقب افتاده و دهان نیمه‌باز، به سقف اتاق خیره مانده بود. پلیکان سفید، نیم‌خیز شد. گردن درازش را از توی شانه‌هایش بیرون آورد و برای لحظاتی به مردمک گشاد چشم‌های او خیره ماند. آن‌گاه سر یک دست سفیدش را به سینه نزدیک کرد. بال‌هایش را تا آن‌جا که در توانش بود، گشود و فریاد غریب و ضجه‌وارش، اتاق در بسته و نیمه‌تاریک را انباشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۴۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲,۲۰۰
۱,۱۰۰
۵۰%
تومان