کتاب تکه های گم شده
معرفی کتاب تکه های گم شده
کتاب الکترونیکی تکههای گم شده نوشتۀ ملانی کانکلین با ترجمۀ سارا پورحسنی و ویراستاری آمنه بختیاری در انتشارات کتاب کوله پشتی چاپ شده است. این کتاب داستان دختری نوجوان است که با مرگ ناگهانی پدر و تغییرات زندگی خانوادگیاش کنار میآید.
درباره کتاب تکههای گم شده
این کتاب داستان مدی که ۱۲ سال دارد را روایت میکند. او ۲ سال پیش پدرش را در یک حادثه از دست داد و اکنون مادرش قصد ازدواج مجدد دارد. مدی که به اضطراب مبتلاست، نگران حوادث غیرمنتظرهای است که ممکن است برای عزیزانش رخ دهد.
داستان زمانی پیچیدهتر میشود که یک پسر جدید به نام آرتور به مدرسه میآید. آرتور اخیراً پدرش را در شرایطی مشکوک از دست داده است. مدی که به حل معما علاقه دارد، تصمیم میگیرد درباره مرگ پدر آرتور تحقیق کند. در طول داستان، او با کمک دوستش دنا به دنبال سرنخها میگردد.
کتاب تکههای گم شده به موضوعاتی مانند مواجهه با سوگ، زندگی با اضطراب، تغییرات خانوادگی و اهمیت دوستی میپردازد. همچنین نشان میدهد چگونه نوجوانان با تغییرات بزرگ زندگی کنار میآیند و چطور میتوانند به تدریج این تغییرات را بپذیرند.
در طول داستان، مدی یاد میگیرد که گاهی باید اجازه دهد برخی معماها حل نشده باقی بمانند و این که زندگی همیشه قابل کنترل و پیشبینی نیست. او همچنین متوجه میشود که پذیرش تغییرات بخشی از بزرگ شدن است.
کتاب تکههای گم شده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان ۱۲ تا ۱۵ سال و خانوادههایی که با موضوع از دست دادن عزیزان و تغییرات خانوادگی روبهرو هستند مناسب است.
بخشی از کتاب تکههای گم شده
«اینطور نیست که من از استن سپاسگزار نباشم، اما او کندتر از راهبههای کلیسا رانندگی میکند. مطمئناً هیچجا نگفتهاند که حداقل سرعت مجاز چقدر است، اما حتماً برای حداقل سرعت هم حدومرز معقولی وجود دارد. استن اهل نیویورکسیتی۵ است، جایی که مردم حتی ماشین ندارند و نمیداند چطور چمنها را کوتاه یا برگها را با چنگک جمع کند. او همین اواخر و در تابستان، گواهینامهٔ رانندگیاش را گرفت. آنهم چون شرط ازدواج مامان همین بود! آنها در ماه آگوست با هم ازدواج کردند، درست قبل از شروع کلاس ششم من. حالا مامان بهجای سارا گینز۶، سارا واچوفسکی است، اما من هنوز مدیسون، مدی، گینز هستم. اینطوری هم نیست که انگار استن من را به فرزندی قبول کرده باشد یا هرچیز دیگری. من هم از او چنین انتظاری ندارم. وقتی کسی آدم خوبی باشد، همهچیز سر جای خودش قرار میگیرد. مثل دو نیمهٔ تخممرغ پلاستیکی عید پاک با هم جفتوجور میشوید. استن مرد خوبی است، اما من تقریباً مطمئنم که هرگز اینطوری با کسی جفتوجور نمیشوم.
مامان من را بغل کرد و فشار داد. «از امروز دلم برایت تنگ میشه.»
چشمانم را بستم و بوی گرم وانیلیاش را استشمام کردم. مامان از من قدبلندتر است، ولی نه خیلی. آغوشش نرم و آرام است و وقتی گونهاش را روی سرم فشار میدهد، لبخندش را حس میکنم. این روزها همیشه لبخند میزد و من میدانستم که این موضوع ربط زیادی به حضور استن دارد. استن قدبلند و لاغر است و کنار مامان قدبلندتر به نظر میرسد. مامان میگوید من با این موهای صاف و چانهٔ تیز شبیه بابا هستم و احتمالاً از او هم درشتهیکلتر خواهم شد، چون بابا هم مرد قدبلندی بود.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه