کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت نوشتهٔ رابین شارما و ترجمهٔ سارا حبیبی تبار است. نشر نون این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک داستان با درون‌مایهٔ روان‌شناسانه.

درباره کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت، داستان وکیلی به نام «جولیان منتل» است که زندگی‌اش را به‌خاطر خلأ درونی‌اش به هم ریخته است. او حالا پس از مدتی از آن شرایط دور شده است و در این کتاب داستان تغییرش را بعد از یک حملهٔ قلبی روایت می‌کند؛ جست‌وجو به‌دنبال شادی حقیقی. جولیان در عیاشی غرق شده بود، اما راهش را پیدا کرد و با یک راهب آشنا شد. مسیر زندگی او تغییر کرد. این کتاب روایت این تغییر است. داستان با روایت بازدید راوی از یک قبرستان قدیمی فرانسوی در زیرِ زمین شروع می‌شود؛ قبرستانی که شش میلیون فرانسوی در آن دفن شده‌اند. راوی همراه با راهنمایش است. او متوجه اسکلت‌های ترسناک دورش می‌شود که همه جا را پوشانده‌اند. راهنما او را میان اسکلت‌ها تنها می‌گذارد و به او می‌گوید باید منتظر باشد؛ زیرا این‌جا آن‌ها را می‌بیند. راوی نمی‌داند راهنما از چه چیزی حرف می‌زند، اما پیش از فهمیدنْ راهنما تنهایش می‌گذارد. تغییر در زندگی جولیان چگونه رخ می‌دهد؟ با جولیان و راهب همراه شوید.

خواندن کتاب راهبی که فراری اش را فروخت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ داستان با درون‌مایهٔ روان‌شناسانه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره رابین شارما

رابین شارما متولد سال ۱۹۶۵، نویسندهٔ محبوب کانادایی است. او وکیل سابق، سخنران، نویسنده و مجری معروف برنامه‌های تلویزیونی بوده و سال‌ها در زمینه‌ٔ توسعه‌ٔ فردی در حال نوشتن و آموزش به افراد مختلف بوده است. تحول رابین شارما در ۲۵سالگی او رخ داد؛ زمانی که تصمیم گرفت از کار وکالت کناره‌گیری کند و سخنران انگیزشی شود. او از سال ۱۹۹۴ بیش از ۱۰ کتاب منتشر کرده است. کتاب ارزشمند او «باشگاه ۵ صبحی‌ها» به‌عنوان یک شاهکار از رابین شارما در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و توانست تحولی اساسی در مدیریت فردی ایجاد کند. کتاب دیگر او که آن هم با استقبال خوبی روبه‌رو شد، «راهبی که فراری‌اش را فروخت» نام دارد.

بخشی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

«جولین گفت: "فرزانگان شیوانا نه‌فقط جوان‌روترین افرادی بودند که تابه‌حال دیده‌ام، بلکه بی‌تردید مهربان‌ترین‌ها بودند.

استاد رامان برایم تعریف کرد که در بچگی پدرش شب‌ها قبل از خواب به‌آرامی به کلبهٔ پوشیده از گل رز او می‌رفت و از او می‌پرسید آن روز چه کارهای خوبی انجام داده. شاید باور نکنی، اما اگر او می‌گفته هیچ کار خوبی انجام نداده، پدرش از او می‌خواسته بلند شود و قبل از اینکه بخوابد کاری از روی مهربانی و خدمت‌رسانی انجام بدهد."

جولین ادامه داد: "جان، یکی از ضروری‌ترین فضایل زندگی آگاهانه این است: در آخر مهم نیست چه چیزهایی به دست آورده‌ای، مهم نیست چند خانهٔ ییلاقی یا چند اتومبیل در پارکینگ خانه‌ات داری؛ معیار سنجش کیفیت زندگی‌ات کیفیت آن چیزی است که به دیگران بخشیده‌ای."

"آیا این موضوع به رزهای زردرنگ و تروتازهٔ داستان استاد رامان ربطی دارد؟"

"البته که ربط دارد. گل‌ها یادآور یک ضرب‌المثل قدیمی چینی است که می‌گوید: "همیشه کمی از عطر گل روی دستی که آن را هدیه می‌دهد باقی می‌ماند." معنای آن واضح است. وقتی برای بهبود زندگی دیگران تلاش می‌کنی، به‌طور غیرمستقیم زندگی خود را هم ارتقا می‌دهی. وقتی حواست هست که هر روز کارهایی از روی مهربانی انجام بدهی، زندگی خودت غنی‌تر و معنادارتر می‌شود. برای افزایش قداست و حرمت روزهایت به هر شکل که می‌توانی به دیگران خدمت کن."

"نظرت دربارهٔ اینکه در یک کار داوطلبانه شرکت کنم چیست؟"

"شروع خوبی است. اما چیزی که من از آن صحبت می‌کنم خیلی فلسفی‌تر است. پیشنهاد می‌کنم الگوی جدیدی از نقش خود در این سیاره را بپذیری."

"باز هم گیجم کردی. "الگو" را توضیح بده. با این واژه آشنا نیستم."

"الگو به معنای نوع نگرش به شرایطی خاص یا به کلِ زندگی است. بعضی‌ها نیمهٔ خالی لیوان زندگی را می‌بینند. افراد خوش‌بین نیمهٔ پُر را مشاهده می‌کنند. این دو گروه شرایط مشابه را متفاوت می‌بینند، زیرا الگوهای متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. یک الگو لنزی است که با آن وقایع بیرونی و درونی زندگی را می‌بینی."

"بنابراین وقتی پیشنهاد می‌کنی الگوی جدیدی اتخاذ کنم، منظورت این است که باید دیدگاهم را تغییر بدهم؟"

"تا حدی. برای اینکه کیفیت زندگی‌ات بهبود چشم‌گیری پیدا کند، باید دیدگاه جدیدی را دربارهٔ اینکه چرا روی زمین هستی در خودت پرورش بدهی. باید درک کنی که مقدر شده همان‌طور که دست‌خالی به این دنیا آمده‌ای دست‌خالی هم آن را ترک کنی. در این صورت، تنها یک دلیل واقعی برای حضور تو در اینجا وجود دارد."

"آن دلیل چیست؟"»