کتاب غذا، دعا، عشق
معرفی کتاب غذا، دعا، عشق
کتاب غذا، دعا، عشق نوشتهٔ الیزابت گیلبرت و ترجمهٔ سحر بروخیم است. انتشارات آراسبان این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر سفرنامهٔ زنی است که از تجربهٔ خود در سفر به ایتالیا، هند و اندونزی سخن گفته است.
درباره کتاب غذا، دعا، عشق
کتاب غذا، دعا، عشق حاوی ناداستان است. این کتاب دربردارندهٔ داستان زنی است که به جستوجوی همه چیز در ایتالیا، هند و اندونزی مشغول است. کتاب حاضر شرح سفر زنی است که در پی جدایی از همسر و افسردگی سفری را از ایتالیا به سمت هند و اندونزی آغاز میکند و دیدهها و شنیدهها و حوادثی که بر او میگذرد را با بیانی جذاب و شیوا توصیف میکند.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب غذا، دعا، عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب سفرنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غذا، دعا، عشق
«والی مکان مناسبی واسه کشتیرانیه. مثل این بود که بدون هیچ برنامهای قبلی ای، وسط سودان فرود بیام. این جزیره تقریباً اندازه جزیرهٔ دلاور و جای معروفی واسه گردشگر هاست. روی تابلو ها، همهٔ مسیرها نوشته شده و خیلی راحت میشه با کارت اعتباری، توی جزیره گردش کرد. خوشبختانه اونجا اشخاص زیادی انگلیسی حرف میزدن. (احساس گناه میکردم. چون در طول هشت ماه مسافرتم به ایتالیا و هند، اونقدر غرق یاد گرفتن زبان ایتالیایی و زبان کهن سانسکریت سده بودم که وقت نکردم زبان اندونزیایی یا زبان سخت تره بالی رو که حتی از زبون مریخیها پیچیدهتر بود رو یاد بگیرم.) اونجا با مشکل خاصی روبرو نشدم. توی هواپیما پولم رو عوض کردم، سوار تاکسی شدم که راننده مهربونش پیشنهاد داد به یک هتل دنج و قشنگ برم. با تاکسی به شهر اوباد که به نظرم جای خوبی واسه شروع سفر من بود، رفتم. یه هتل قشنگ و کوچک دیدم. هتل یک استخر قشنگ داشت که دورش پر بود از گلهای قشنگ. تا وارد هتل شدم، خدمتکار هاش ازم استقبال کردن و بهم خوش آمد گفتن. اتاقم توی هتل، مجاور جنگل بود و صبحانهٔ هتل هم یک سبد پر از میوههای تازه بود. خلاصه اونجا یکی از بهترین هتلهایی بود که تا اون موقع دیده بودم. کرایهٔ اتاق هم کمتر از روزی ۱۰ دلار بود. اوباد توی مرکز بالی و کوهستان قرار گرفته. اطرافش پر از مزارع شالیکاری و تعداد زیادی معابد هندو و رودخانهای هستش که از بین بره عمیقی که جنگل و آتش فشان دارد، میگذرد. اوباد مرکز فرهنگی جزیره به حساب میآید و مردم بالی واسه نقاشی، رقص و پایکوبی، حکاکی روی چوب و انجام مراسم مذهبی به اونجا میرن. فاصله اوباد تا ساحل زیاد نیست، بهخاطرهمین هم توریستها به اونجا زیاد میرن. ترجیح میدن به جای نگاه کردن موج سواری در ساحل دریا، مراسم مذهبی در معابد را نگاه کنن. اوباد جای قشنگ و دلنشین واسه زندگیه. این شهر خیلی شبیه سانتافه هستش. تنها فرقش اینه که دور و بر شهر و جنگل، میمونهای زیادی پرسه میزنن و لباس مردمش هم محلیه. اونجا رستورانهای عالی و کتابفروشیهای قشنگ هم زیاد داره. بعد از ظهر همان روز وقتی داشتم ساکم رو باز میکردم، تصمیم گرفتم توی شهر راه برم و ببینم از دو سال پیش تا اون موقع چه تغییراتی کرده بود. بعد به این فکر کردم که چه جوری میتونم دکتر رو پیدا کنم. به نظرم کار سختی بود. شاید چند روز یا چند هفته طول میکشید. نمیدونستم جستجوم رو از کجا شروع کنم. بهخاطرهمین وقتی داشتم از هتل بیرون میرفتم، به پیش ماریو رفتم و ازش کمک خواستم. ماریو یکی از خدمتکارهای هتل بود. چند وقت پیش به یک کشور که اسم بیشتر مردم هاش ماریو بود سفر کرده بودم، ولی هیچ کدومشون ریز نقش، ورزیده و پر انرژی نبودن، لنگه ابریشمی نمیپوشیدن و پشت گوششون گل نمیذاشتن. واسه همین ازش پرسیدم:
- اسم واقعاً ماریوئه؟ فکر نکنم اسمت اندونزیایی باشه.
- این اسم واقعیم نیست. اسم واقعی نیومن هستش.»
حجم
۲۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۳۶ صفحه
حجم
۲۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۳۶ صفحه