دانلود و خرید کتاب جانان دنیا منصوری
تصویر جلد کتاب جانان

کتاب جانان

نویسنده:دنیا منصوری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جانان

کتاب جانان نوشتهٔ دنیا منصوری است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب جانان

کتاب جانان برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است. در بخشی از این رمان راوی می‌گوید که احساس تنهایی با خود تنهایی بسیار فرق دارد. راوی می‌گوید آدم گاه تنها می‌شود، اما خودش با خودش عجین شده و یک‌جور خاصی از تنهایی‌اش لذت می‌برد؛ مثلاً کتاب می‌خواند؛ از آن کتاب‌های شعر که انسان ناگهان به خودش می‌آید و می‌بیند که ساعت‌ها است با آن در جهان دیگری سیر می‌کند و یا فیلم می‌بیند و از شب تا صبح می‌خندد، اما وای از احساس تنهایی که میان شلوغی‌ها گریبان آدمیزاد را می‌گیرد. داستان این رمان چیست؟ بخوانید تا بدانید. این اثر ۱۵ فصل دارد.

خواندن کتاب جانان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جانان

«چند روز گذشته را با تعمیرات کافه کتاب سپری کردیم. شیشهٔ همهٔ پنجره‌ها را جایگزین کردیم و صندلی‌های شکسته را با صندلی‌های نو عوض کردیم. به سرمان زد که کمی هم چیدمان را تغییر بدهیم و تنوعی ایجاد کنیم که بتواند تعطیلی چند روز گذشته را هم توجیه کند.

همه چیز آرام بود و از صبح با هم به مشتری‌ها رسیدگی می‌کردیم. عرفان بعد از آن روز با اصرار من به خانه برگشت. گل بهار بانو با دیدنش وحشت زده شد و کمی حالش به هم ریخت اما بالاخره توانستیم قانعش کنیم که حال عرفان خوب است و لازم نیست دیگر نگران باشد.

امروز هم با اصرار زیاد بالاخره راضیمان کرد که اجازه بدهیم برای چند ساعت به کافه بیاید و کمی از حال و هوای مریض بودن فاصله بگیرد تا بتواند روحیه اش را بهبود ببخشد.

بابا هم بهتر شده بود. دیگر از درد‌هایش خبری نبود و عکس برداری‌ها جراحت جدی را نشان ندادند. پروندهٔ آدم ربایی پژمان و اقدام به قتل بردیا هم با شواهدی که در اختیار پلیس گذاشته بودیم به جریان افتاده بود. به خواست من تصمیم گرفتیم که همهٔ کارها را به وکیل قابل اعتمادی بسپاریم و خودمان کمی عقب نشینی کنیم. آن قدر هیاهو و مشکل پشت سر گذاشته بودیم که دیگر برای دنبال کردن ریز به ریز پرونده نایی نداشتیم.

و امروز روزی بود که تصمیم گرفته بودم همه چیز را برای بابا بگویم. از شراکت با عرفان در مورد کافه گرفته تا علاقه ای که به او داشتم و تصمیممان برای آینده.

- جانان؟

سرم را بلند کردم و نگاهی به عرفان که از آن سوی پیشخوان صدایم می‌زد انداختم.

- جانم؟

- بابات اومده.

فنجان چایم را روی میز گذاشتم و از روی صندلی بلند شدم. نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم دلهره و اضطراب را از خودم دور کنم.

به طرف در ورودی قدمی برداشتم. بابا هنوز داخل حیاط بود و داشت به اطرافش نگاهی می‌کرد. به او گفته بودم که در کافه ای مشغول به کار هستم اما از چند و چون ماجرا خبری نداشت. با دیدنم لبخندی زد و قدمی به سمتم برداشت.

- سلام دخترم.

متعاقبا لبخندی روی لب‌هایم نشاندم و جوابش را دادم.

- نگفته بودی محل کارت این قدر قشنگه.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

قیمت:
۱۱۹,۰۰۰
۳۵,۷۰۰
۷۰%
تومان