دانلود و خرید کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی گروه نویسندگان ترجمه مهنا رضایی
تصویر جلد کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی

کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی

معرفی کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی

کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی نوشتهٔ گروه نویسندگان و ترجمهٔ مهنا رضایی است. انتشارات دنیای اقتصاد تابان این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی ۱۹ افسانه‌ از سرزمین‌های دور.

درباره کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی

کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی دربردارندهٔ ۱۹ داستان برای نوجوانان است. این اثر از مجموعهٔ «کتاب‌های دارکوب» است و داستان‌های نویسندگانی همچون «پاول پترُویچ باژُف»، «یوگِنی لیوویچ شوارتس»، «والنتین پتروویچ کاتایِف»، «کانستانتین گیورگی‌یِویچ پااوستوفسکی» و «سرگِی ولادیمیروویچ میخالکوف» در آن گردآوری شده است.

خواندن کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که به خواندن داستان‌های کوتاه خارجی علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماجراهای گربه چکمه پوش روسی

«آن شب دسته گل شیشه‌ای، پشت سر ماشا روی میز بود و گاه‌گاه برق می‌زد. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و به نظر می‌رسید که همه‌چیز به خواب فرو رفته است: هم خانه، هم باغ بیرون پنجره و هم شیر سنگی که پایین، دم درِ ورودی خانه نشسته بود و هی از برف سفید و سفیدتر می‌شد. فقط ماشا و سیستم گرمایشی و زمستان بیدار بودند. ماشا از پنجره نگاه کرد، شوفاژ به آرامی ترانهٔ گرم خود را زمزمه می‌کرد و زمستان هم از آسمان هی برف خاموش فرو می‌ریخت. برف از کنار تیرهای چراغ‌برق پروازکنان روی زمین می‌نشست. نمی‌شد سر درآورد که چطور از چنین آسمان سیاهی، برفی به این سفیدی فرو می‌بارد و باز هم نمی‌شد سر در آورد که چرا در میانهٔ زمستان و سوز و سرما گل‌های مامان که توی سبدی وسط میز بودند شکوفه‌های قرمز و درشتی داده‌اند. اما از همه غیرقابل فهم‌تر کلاغ پیر بود. او پشت پنجره روی شاخه‌ای می‌نشست و بی‌آنکه پلک بزند به ماشا زُل می‌زد.

کلاغ منتظر بود که پتروونا برای عوض کردن هوای اتاق دریچه را باز کند و ماشا را به حمام ببرد.

به محض اینکه ماشا و پتروونا بیرون می‌رفتند، کلاغ می‌پرید روی دریچه و به زور خودش را داخل اتاق می‌کرد و اولین چیزی را که به چشمش می‌خورد کش می‌رفت و پا به فرار می‌گذاشت. او دزدکی داخل اتاق می‌شد، برای همین هم فراموش می‌کرد که باید پنجه‌هایش را روی فرش پاک کند. همیشه ردپای خیس‌اش روی میز جا می‌ماند. هربار که پتروونا به اتاق برمی‌گشت، دست‌هایش را در هوا تکان می‌داد و فریاد می‌کشید:

- ای غارتگر! دوباره چی کش رفتی؟

ماشا هم دست‌هایش را تکان‌تکان می‌داد و تندتند به همراه پتروونا شروع می‌کرد به گشتن تا ببیند این‌بار کلاغ چه چیزی را دزدیده است. او بیشتر اوقات قند، بیسکویت و کالباس می‌دزدید.

کلاغ در دکهٔ بستنی‌فروشی، جایی که زمستان‌ها درش تخته بود، زندگی می‌کرد. کلاغ خسیسی بود. او تمام ثروتش را با منقار در شکاف دکه فرو می‌کرد تا گنجشک‌ها نتوانند آنها را کش بروند.

هر بار کلاغ شب‌ها خواب می‌دید که گنجشک‌ها به دکه دستبرد زده‌اند و از لای شکاف‌هایش تکه‌های کالباس یخ‌زده و پوست سیب و جلد نقره‌ای‌رنگ آبنبات را کش رفته‌اند. آن وقت کلاغ در خواب با عصبانیت چنان قارقاری راه می‌انداخت که پلیس خیابان بغلی به دور و برش نگاه می‌کرد و گوش تیز می‌کرد. چند وقتی بود که شب‌ها صدای قارقار می‌شنید و این باعث تعجبش بود. او چند بار رفت دم دکه و کف دست‌هایش را گرد کرد دور چشم‌هایش و زیر نور تیر چراغ‌برق داخل دکه را با دقت ورانداز کرد. اما آن داخل تاریک بود و فقط یک جعبهٔ شکسته روی کف زمین سفیدی می‌زد.

روزی کلاغ، گنجشک کوچک و زخمی‌ای به اسم پاشکا را توی دکه گیر انداخت.

این روزها زندگی برای گنجشک‌ها سخت شده بود. جو کم بود، چون دیگر تقریبا اسبی در شهر باقی نمانده بود. قدیم قدیم‌ها دستهٔ گنجشک‌ها دور و بر توقفگاه اسب‌های باری می‌گشتند، جایی که جو از کیسهٔ اسب‌ها می‌ریخت روی سنگفرش‌های خیابان. این خاطراتِ گنجشک پیر چیچکین، بابابزرگِ پاشکا بود.»

کاربر 8760102
۱۴۰۳/۰۴/۲۶

عالی

حجم

۲۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان