کتاب تام سایر
معرفی کتاب تام سایر
کتاب تام سایر نوشتهٔ مارک توآین و ترجمهٔ لادن فلاح نیا است. انتشارات آراسبان این رمان آمریکایی را منتشر کرده است. تام سایر از مشهورترین داستانهای ادبیات دنیاست.
درباره کتاب تام سایر
مارک توآین در رمان تام سایر داستان پسرک یتیمی به نام «تایم سایر» را روایت کرده است که از مدرسه و کار نفرت دارد و در حسرت زندگی پسر ولگرد و همسن و سالش هاکلبریفین است، اما او و دوست جدیدش هاک، تصمیم دارند دزد دریایی شوند، آنها تصادفی به رازهای وحشتناک پی میبرند و درگیر اتفاقات تازهای میشوند.
تام سایر داستانی است که از زاویهٔ دید تام، پسری نوجوان در شهر کوچک سن پترزبورگ، پیش از جنگ داخلی آمریکا روایت میشود. تام پسری ماجراجو و خیالپرداز است. بازیگوشیهای تام و دوستانش اغلب آنها را به دردسر میاندازد. یک شب تام و دوست صمیمیاش، هاک، به دنبال یک ماجراجویی به قبرستان میروند و بهطور تصادفی شاهد قتل دکتر رابینسون میشوند. آنها سوگند میخورند که راز آن شب را هرگز برملا نکنند. ماف پاتر از اهالی شهر، با توطئهچینی «جو سرخپوسته» به اتهام قتل دستگیر میشود، اما بچهها میدانند ماف پاتر بیگناه است.
خواندن کتاب تام سایر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم. نوجوانان هم از خواندن این رمان لذت خواهند برد.
درباره مارک توآین
«سمیوئل لنگهورن کلمنز» متخلص به مارک توآین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میزوری در آمریکا در روستای فلوریدا به دنیا آمد و در ۲۱ آوریل ۱۹۱۰ درگذشت. او نویسنده و طنزپردازی آمریکایی بود. شهرت خود را مدیون رمانهای «ماجراهای هاکلبری فین»، «شاهزاده و گدا» و «ماجراهای تام سایر» است. او با فکاهیهای خود، فرهنگ در حال مدرنشدنِ آمریکای قرن نوزدهم میلادی را نقد کرده است. آثار مارک تواین دو دستهٔ رمان و داستان کوتاه را تشکیل داده است. رمانهای او عبارتاند از «تام سایر»، «شاهزاده و گدا»، «ماجراهای هاکلبری فین»، «زندگی بر روی میسیسیپی»، «یک یانکی اهل کنتیکت در دربار شاه آرتور»، «سالهای طلایی: داستانی از زندگی در قرن معاصر»، «تراژدی ویلسون کلهپوک»، «تام سایر در خارج»، «خاطرات شخصی ژاندارک»، «داستان یک اسب»، «بیگانهای در دهکده» و «دوقلوهای عجیب». داستانهای کوتاه او عبارتند از «جستوخیز قورباغهٔ ولایت کالاوراس»، «یک قتل، یک راز، یک ازدواج»، «بهدنبال خط استوا»، «مردی که هایدلبرگ را تباه کرد»، «بشر چیست؟»، «بریدههایی از دفترچهٔ خاطرات آدم»، «خاطرات حوا»، «داستان یک سگ» و «فیل سفید گمشده».
بخشی از کتاب تام سایر
«آن شب تام و هوک آمادهٔ ماجراجویی جدیدشان بودند. آنها در ساختمانی کنار بار تا ساعت نُه منتظر شدند، یکی مراقب کوچه بود و دیگری چشم به در مغازه دوخته بود. هیچ کس در کوچه وارد یا خارج نشد. هیچ کس ندید کهایا مرد اسپانیایی وارد یا از آنجا خارج شده باشد. انگار آن شب قرار بود همهچیز برای تام و هوک یکسان باشد.
پس تام با علم به این خانه رفت که اگر اتفاق بدی بیفتد، هوک میآید و با گفتن میو او را خبردار میکند و پس از آن تام خارج میشود و تمامی کلیدها را امتحان میکند، اما شب به همان منوال، آرام سپری شد، پس هوک از نگهبانی دست کشید و نزدیکیهای ساعت دوازده در بشکهٔ خالی شکر، خوابید.
پسرها روز سه شنبهها همان شانس بد را داشتند. همچنین چهارشنبه، اما پنجشنبه شب کمی وضع بهتر شد. تام فانوس کوچک فلزی خالهاش را با حولهای بزرگ برای خاموش کردن آن، کش رفت. فانوس را در بشکهٔ هوک پنهان کرد و نگهبانی آغاز شد. یک ساعت پیش از نیمهٔ شب، مغازه نوشیدنی فروشی چراغهایش را که فقط یکی بود، خاموش و تعطیل کرد. هیچ اسپانیایی دیده نشد. هیچکس در کوچه وارد یا خارج نشد. همهچیز در بهترین وضعیت ممکن بود. سیاهیِ شب بر آسمان خیمه زده و سکوتِ عمیق با صدای دور آذرخشی که گاه و بیگاه میغرید، شکسته میشد.
تام فانوسش را از بشکه بیرون آورد، آن را روشن کرد و نزدیک حوله گذاشت آن دو ماجراجو خیلی آرام در تاریکی به سمت بار حرکت کردند. هوک کشیک و نگهبان شده و تام راهش را به سمت کوچه کج کرد. سپس فصلی از انتظار پر اضطراب گذشت که برای هوک بهاندازهٔ کوه سنگین بود. کمکم آرزو میکرد که کاش نوری از فانوس به او میرسید...
این کار او را میترساند، اما حداقل به او اطمینان خاطر میداد که تام هنوز زنده است. انگار ساعتها از رفتن تام گذشته بود. احتمالاً غش کرده بود؛ شاید هم مرده بود؛ شاید هم روح و قلبش زیر شکنجه و عذاب و درد است! هوک با تشویش و اضطراب به کوچه نزدیک و نزدیکتر شد. وحشتزده از هر نوع چیز ترسناکی و هر لحظه انتظار داشت که فاجعهای رخ دهد و جان به جان آفرین تسلیم کند. چیزی نمانده بود تا به دار فانی بپیوندد، چون خیلی کم نفس میکشید و با این ضربانی که قلبش داشت، احتمال میرفت همین نزدیکیها قلبش از قفسهٔ سینهاش بیرون بزند. ناگهان نوری برق زد و تام درحالیکه میدوید، فریاد زد:
-بدو!
و دوباره فریاد کشید:
-بدو تا زنده بمونی!»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه