دانلود و خرید کتاب پناه اجباری فرشته امیری
تصویر جلد کتاب پناه اجباری

کتاب پناه اجباری

نویسنده:فرشته امیری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پناه اجباری

کتاب الکترونیکی پناه اجباری نوشتۀ فرشته امیری است و انتشارات آراسبان آن را منتشر کرده است. کتاب پناه اجباری، داستانی است از مسائل اجتماعی امروز. داستان خانواده‌ای است که با مشکلات و مسائلی روبه‌رو می‌شوند.

درباره کتاب پناه اجباری

رمان پناه اجباری داستان زندگی هیما، دختری ۱۵‌ساله را روایت می‌کند که پس از مرگ مادرش در هنگام تولد، در محیطی پدرسالار و محدودکننده رشد کرده است. پدر هیما که او را مسئول مرگ مادرش می‌داند به همراه همسر جدیدش، ناهید، زندگی سختی را برای هیما فراهم کرده است. تنها تکیه‌گاه هیما در این خانواده، برادر دوقلویش محمد است که همیشه حامی اوست. داستان با به تصویر کشیدن تلاش‌های هیما برای ادامه تحصیل و مقابله با ازدواج اجباری‌اش با مردی مسن آغاز می‌شود. مبارزه او با تبعیض‌ها، محدودیت‌های فرهنگی و فشارهای اجتماعی، بخش بزرگی از روایت را تشکیل می‌دهد. در خلال این اتفاقات، روابط پیچیدهٔ خانوادگی و نقش برادرش محمد در محافظت از او برجسته می‌شود. شخصیت‌ها و دیالوگ‌های کتاب مخاطب را با زندگی و احساسات هیما درگیر می‌کنند. داستان با استفاده از زبانی ساده و روان، مسائل اجتماعی و فرهنگی مهمی را بازگو می‌کند؛ از جمله نابرابری‌های جنسیتی، ازدواج اجباری، فقر فرهنگی و تأثیر آن‌ها بر آینده دختران جوان. پناه اجباری به نقد این ساختارهای اجتماعی می‌پردازد و به ارزش تحصیل و استقلال فردی اشاره می‌کند.

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در کتاب پناه اجباری با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است. فرشته امیری با استفاده از تعلیق، رفت‌وبرگشت میان گذشته و حال و قدرت قلم خود در شخصیت‌پردازی‌ها، رمانی دلنشین و داستانی پرکشش را در اختیار خواننده قرار داده است. این رمان داستانی است از برخورد پرشور جوانی و احساس، حوادثی که گاهی بر سر راه ما قرار می‌گیرند و مسیر زندگی‌مان را برای همیشه دستخوش تغییر می‌کنند.

خواندن کتاب پناه اجباری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی با محوریت زنان و تبعیض‌های جنسیتی مناسب است.

بخشی از کتاب پناه اجباری

«بغضم شکست. از وقتی که به دنیا اومده بودیم اولین بار بود که ازهم جدا می شدیم.

محمد برادرم نبود، محمد برام مادر بود یک مادر دلسوز

بغضم رو قورت دادم و پرسیدم:

- پدر میدونه داری میری؟

- اره بهش گفتم میرم به عمه سربزنم، نگفتم قراره برای کار برم. توهم فعلا چیزی نگو.

دلشوره عجیبی داشتم، واقعا از اینکه پدر اجازه داده بود محمد بره شیراز حس خوبی نداشتم بخاطر محمد سکوت کردم.

- چند روز دیگه بر می گردی؟

محمد نفس عمیقی کشید تا مانع شکستن بغضش بشه و اشکم رو پاک کرد:

- زود بر می گردم هیما، قربون اشکات بشم. یک روز کار کنم صاحبکار قبول کنه کارم رو فرداش میام دنبالت، قول میدم.

با اینکه جدایی از محمد برام درد اوره بود به ناچار قبول کردم که ای کاش هیچوقت نمیزاشتم بره. با چشم های خیسم ازش خدافظی کردم وکاسهٔ ابی رو پشت سرش ریختم. محمد رفت و من موندم و خونه ای که هیچکس دوستم نداشت.

سعی می کردم صدای هق هق گریه ام رو خاموش کنم اما، نمی شد.

کنار حوض نشستم و ابی به صورتم زدم، سنگینی نگاهی رو حس کردم که با شک سربلند کردم. یزدان روی صندلی توی تراس زل زده بود به من. از فرق سر تا نوک پام داغ شد، حس کردم دارم ذوب میشم.

قدم تند کردم و به اتاقم پناه بردم، از اون روز ناهید شرط گذاشته بود که مدرسه نرم و به اجبار قبول کردم.

طبق معمول به دفترچه خاطراتم پناه بردم، یادمه از وقتی خوندن و نوشتن یاد گرفته بودم، دردام و حرفامو توی دفترچه ای که اسمش رو همراز گذاشته بودم مینوشتم.

نوشتم که دوری محمد منو از پا در میاره و هرچی توی دلم بود رو نوشتم و عین همیشه با دل و جون دردام رو توی خودش جای داد و منو اروم کرد.

صبحونه بچه ها رو دادم و ظرف ها رو شستم. مشغول اماده کردن نهار بودم که با بسته شدن درخونه از جا پریدم.

پدر با صدای بلند ناهید رو صدا می زد. به دلم افتاده بود که اتفاق بدی قراره بیوفته، البته این دلشوره هام قدیمی بود. من باغصه خوی گرفته بودم و به اینکه نحس و بدشوم هستم اعتقاد پیداکرده بودم...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۲۵,۲۰۰
۷۰%
تومان