کتاب شاه کابل، مطرب خرابات
معرفی کتاب شاه کابل، مطرب خرابات
کتاب شاه کابل، مطرب خرابات نوشتهٔ زنان افغانستان است. فروزان امیری و محمد راغب این مجموعهداستان را گردآوری کردهاند و نشر ثالث آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب شاه کابل، مطرب خرابات
کتاب شاه کابل، مطرب خرابات دربردارندهٔ ۱۸ داستان کوتاه نوشتهٔ نویسندگان افغان است. عنوان برخی از داستانهای کوتاه این مجموعه عبارت است از «سقوط خرمگس»، «آیینهٔ شکستهٔ بخت»، «سهراب پس از مرگ خودش»، «عشق به وقت بخارا»، «چَپَنی به قامت نورجان»، «آغوشِ سردِ مُرده»، «انتقامِ بیبی جان»، «تاریکخانه» و «سرمه، سیاهی و آیینه». در درآمد کتاب حاضر میتوانید با برخی از نویسندگان زن افعان که داستانهایشان در این مجموعه آمده است، آشنا شوید.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب شاه کابل، مطرب خرابات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات افغانستان و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاه کابل، مطرب خرابات
«من تهمینه هستم؛ عاشق خسرو و دختر عبدالعالم خان طلایی. در شهر هرات زندگی میکنم و مالک همهٔ دارایی پدرم در شرق این شهر هستم. همهٔ کاروانسراها، دکانها، سراها و باغهای غربی شهر به برادراَندرم مستوفی رسیده است. میدانم که دارایی من درست نصف دارایی او است؛ یعنی درست یک برابر. اما همین نکته رشک برادرم را برانگیخته است. چون ارزش کاروانسرای شرقی چند برابر عین همین کاروانسرا در غرب شهر است و ارزش دکانهای شرقی بسیار بیشتر از دکانهای واقع در غرب. خلاصه چه سرتان را به درد بیاورم، پدرم مرا بیشتر از برادرانم دوست داشت. من بازماندهٔ جوانترین و زیباترین همسرش، یعنی تنها دختر ملکهٔ طلایی هستم. راستش این نام طلایی نشان از سیم و زَر بسیاری دارد که پدرم و پدرش و پدرِ پدرش داشتهاند و هنوز نیمی از آن که در بازار امروز هرات گنجی محسوب میشود، موجود است. نیم دیگر هم که عیش و نوش و دود و دَم شد و رفت. من نمیخواهم طی این دادخواست همهٔ این کشمکشها را برای شما بازگو کنم. در واقع این موضوع محور دادخواست من نیست؛ بلکه پیشزمینهاش است. اگر تعریف از خود گفته نشود، محور این قصه خود من هستم. چون به گفتهٔ اهالی هرات، بیبی مادریام و زنی که مرا شیر داده است: من حتی بسیار زیباتر از مادرم هستم. چشمان من درشتتر و پرآبتر و پرمُژهتر، قدّم رساتر، کمرم باریکتر و موهایم سیاهتر است. گرچه زیبا بودن دختران در شهر هرات خیلی موضوع شگفتآوری نیست. ولی اینطور که آدمها با دیدن من آشفته میشوند و دست و پایشان را گم میکنند، نشان میدهد که چیزی حیرتآورتر و حتی جذابتر از دیگر دختران شهر در من وجود دارد که مربوط میشود به شخصیت چند بُعدی و پیچیدهای که من دارم. مثلاً یک بُعدش این است که برخلاف بیشتر دختران شهر که بعد از صنف هشت یا نه دیگر میشود در آشپزخانه پیدایشان کرد؛ من فارغ مکتب دخترانهٔ مهری هروی هستم. مینیژوب میپوشم و موتروان شخصی دارم. با مردان دوست هستم و حتی گاهی با آنها سیگار میکشم و به میهمانی میروم و بر اثر شهرت پدر و مادرم، به همهٔ میهمانیهای رسمی و غیر رسمی شهر دعوت میشوم؛ پدرم به دارایی و حسن نیت و خوشنامیاش در میان بازرگانان هرات و مادرم به دلیل زیبایی و علاقه و استعدادش در شعر و ادب شهره بودند.»
حجم
۲۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۲۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه