دانلود و خرید کتاب شام خداحافظی الکساندر دو لا پتلی یر ترجمه ساناز فلاح‌فرد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب شام خداحافظی

کتاب شام خداحافظی نوشتهٔ الکساندر دو لا پتلی یر و متیو دولاپورت و ترجمهٔ ساناز فلاح‌ فرد است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نمایشنامه‌ای درام از فرانسه.

درباره کتاب شام خداحافظی

کتاب شام خداحافظی دربردارندهٔ نمایشنامه‌ای فرانسوی و درام نوشتهٔ الکساندر دو لا پتلی یر و متیو دولاپورت است. این اثر پنجمین جلد از مجموعهٔ‌ «درام معاصر فرانسوی» است. «پی‌یر»، «کلوتیلد» و «آنتونن» نام شخصیت‌های این متن نمایشی معاصر است. نمایشنامۀ «شام خداحافظی» دربارۀ بازاندیشی در روابط و دوستی‌هاست. 

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب شام خداحافظی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های درام پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر

ماتیو دولاپورت زادۀ ۲ سپتامبر ۱۹۷۱، نمایشنامه‌نویس و کارگردان فرانسوی است. الکساندر دولاپتولیر زادۀ ۲۴ ژوئن ۱۹۷۱ نیز فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس و کارگردان فرانسوی است. این دو در همکاری با یکدیگر چندین نمایشنامه‌ و فیلم‌نامه نوشته‌اند. نمایشنامۀ دیگری از آن‌ها با نام اسم نیز به فارسی ترجمه شده است.

بخشی از کتاب شام خداحافظی

«پی‌یر: ... وقتی بوریس از این نوع شام با من حرف زد به نظرم وحشتناک اومد ولی بعدش برام جالب شد. می‌دونم که پیچیده‌ست و توی نگاه اول عجیبه و البته من رو گیج می‌کنه چون پیشنهاد بوریسه، تصویر بدی ازش ارائه می‌ده، بوریسِ واقعیه، چون اون همیشه این زشتی رو توی رفتارش داره. حتی وقتی گارسون ازش می‌پرسه: «چی براتون بیارم؟» اون هم به طور خودکار جواب می‌ده: «لوبیا نیارید چون باد می‌کنم.» همین جمله اعتبارش رو زیر سئوال می‌بره. اون وکیله، هرچند حقوق گاهی دشمن عدالته، توی رفتارش چیزی هست که آدم رو تحت تاثیر قرار می‌ده. من که تاثیر گرفته‌م... یهویی از خودم پرسیدم من کجای کارم. ما کجای کاریم... به دوستی خودمون نگاه کردم... می‌دونی چی برام روشن شد؟ یادته وقتی کلاس پنجم بودیم و من تو رو دیدم، یه دوست دیگه داشتم؟ پل موتاد۳۳. معتاد نه، موتاد. من و پل موتاد، هرشب، هر چهارشنبه، هر شنبه، هر یکشنبه می‌رفتیم و بازی کامپیوتری می‌کردیم. اون همسایه پایینی ما بود. مادرش استاد ادبیات فرانسهٔ من بود، سابین موتاد، شاید یادت باشه؟ خلاصه من و پل جدانشدنی بودیم، مثل پا و جوراب. تا جایی که مادرم من رو پا و پل رو جوراب صدا می‌کرد. «برید حموم پا و جوراب...»، «جوراب می‌شه تو لیوان‌ها رو بچینی و پا بشقاب‌ها رو؟»، بعد من تو رو دیدم. یه نگاه دوستانه و تاثیرگذار. طوری که من دیگه جوراب رو ندیدم. اون به من می‌گفت: «پا، تو دیگه من رو نمی‌بینی. پا کجایی؟» و من بهش می‌گفتم: «جوراب، جوراب، من رو فراموش کن!» (کلوتیلد مبهوت است و جرعه بزرگی آب می‌نوشد.) من اون موقع انتخاب کردم. اگه محدود به اون دوستی بودم، به خاطرات، وفاداری و وجدان می‌چسبیدم، نمی‌تونستم تو رو ببینم. چشم‌بند دوستی می‌بستم. من اون چشم‌بند رو برداشتم تا تو رو ببینم. امروز هم برمی‌دارم تا دوباره ببینم. می‌دونم دردناکه ولی زایش از درد پدید می‌آد. مادرت همیشه این حرف رو تکرار می‌کرد و من فکر می‌کنم واسه همین خواهر و برادر نداری. (پی‌یر نفس می‌کشد. به آنتوئن نگاه می‌کند.) من با دقت به دوستی خودمون نگاه کردم. چی دیدم؟ دیدم سال‌هاست همدیگه رو نمی‌بینیم... همدیگه رو کم می‌بینیم... همدیگه رو بد می‌بینیم! (پی‌یر کم و بیش مانند وکیلی که دفاع می‌کند اوج می‌گیرد.) و هر سال بیشتر از قبل ماجرای دوستی خودمون رو خراب می‌کنیم... مشکل اینجاست، اینکه می‌فهمیم دوستی ما قبلا قوی‌تر و بهتر بوده، خاطره‌ش حال ما رو بد می‌کنه... تعطیلات توی پورت‌اسموت یادته؟ یادته؟... توی آژاکسیو۳۶ کمپ زدیم! یادته؟... سالی که طلاق گرفتی! ما هم خسته شده بودیم! روزی که با وکیل ایزابل کتک‌کاری کردی و واسه اینکه فراموشش کنی رفتیم رستوران و شونصدتا صدف خوردیم! چقدر همراه بودیم مگه نه؟ حتی وقتی بهش فکر هم می‌کنم موهای تنم سیخ می‌شه، ببین، ببین، پوستم مرغی شد! ما لحظات خوبی با هم داشتیم ولی آیا توی ده سال گذشته چیزی هست، تنها یه چیز که اندازهٔ صدف‌های روز آزادی تو ارزش داشته باشه؟ هیچی. دنبالش نگرد، من حسابی سوراخ سمبه‌ها رو گشتم، چیزی نیست. روزمرگی... سلسله‌ای از کلمات بی‌معنی... دانشگاه خوبه؟ کار تو چی؟ بچه‌ها چطورن؟ تئو هنوز هم توی ریاضی خنگه؟ پرون دیگه سر جاش جیش نمی‌کنه؟ بئا اول با دماغش مجسمه می‌ساخت بعد با پاش نقاشی کشید و حالا هم تئاتر بدون کلام کار می‌کنه، عالیه! ما دوبار در سال همدیگه رو می‌بینیم. چه چیزی رو عوض می‌کنه؟ هیچی... می‌بینم که چیزی نمی‌گی و با نگاهت سرزنشم می‌کنی ولی می‌خوای چیکار کنم؟ متقاعدت کنم و بگم: «سلام تونیوی عزیزم، این شام خداحافظی توئه؟» مطمئنم با این حرفم تعجب می‌کردی و از در می‌رفتی بیرون و جشن خراب می‌شد. ولی حالا، ببین دوباره با هم رفیق شدیم، چقدر خوبه، روانشناس تو، ماجرای بچه، خیلی عالیه. ما با این حرف‌ها و نوشیدنی و فضای طوفانی دوباره دوست شدیم... بهترین لحظات توی این سال‌های اخیر، نه؟ خودت گفتی! نباید اشتباه کنی آنتوئن، باید زخم‌های خودشیفتگی‌ت رو فراموش کنی، حتی اگه سخت باشه، حق با من بود، لحظاتی توی زندگی هست که باید به زیبایی چیزی رو که آهسته داره از بین می‌ره، پایان داد... شاید بگی این یه جور خودکشیه ولی ببین، گاوبازی هم نوع دیگه‌ای از بازی با گاوه... البته تو مخالفش هستی و ممکنه زیاد تاثیر نگیری ولی به هرحال، رد شدن از در بزرگه، با شمشیر گاوبازی، گاوباز و لباس براقش. یه نوع احترام با مراسم خاص به کسیه که داره می‌ره... چون واسه اون جشن گرفته‌ن، درسته؟ اون شاه جشنه. اون حیوون زیبایی که وسط زمینه، با سری که جلوی تماشاچی‌ها بالا گرفته و شاخ‌های تیزی که مثل چاقوها و تبرهای لرزانن...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۲۰%
تومان