کتاب توتو
معرفی کتاب توتو
کتاب توتو نوشتهٔ آنیس بس و دانیل بس و ترجمهٔ راحله فاضلی است. انتشارات علمی و فرهنگی این درام معاصر فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب توتو
کتاب توتو حاوی یک درام معاصر فرانسوی است. این نمایشنامه، داستان سگی را روایت کرده است که جلوی چشم صاحبش موقع گردش شبانه فرار میکند. هر چند فرار سگ موضوع اصلی نمایشنامه است، اما خیلی زود حدس میزنیم پشت این قضیه ماجرای سالهای زندگی زوج ۵۰ - ۶۰سالهٔ سرحالی است که با وجود بهرهمندی از امتیازات زندگی بورژوایی و نوعی تمایز فرهنگی، میخواهند زندگیشان را پیرامون وجود «توتو» شکل بدهند؛ یک سگ. این نمایشنامه شش صحنه و سه شخصیت دارد؛ «الکس» (Alex) و «زوئه» (Zoé) و «پاول» (Pavel). اثر حاضر از شب در خانهٔ الکس و زوئه در یک آپارتمان زیبا در ساختمانی پاریسی با دکوری زیبا آغاز میشود.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب توتو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب توتو
«صحنه ۵
الکس: (بعد از مکثی کوتاه) لعنتی، رفت.
زوئه: تو که همین رو میخواستی. نه سگی درکاره نه رفیقی... این چیزیه که تو میخواستی.
الکس: لعنتی، با همهٔ اینها از پاول خوشم میآد... دلم میخواست با واندا باشه. با این که واندا چیزهای افتضاحی میکشه ولی دوستش دارم. فردا با پاول تماس میگیرم. ازش معذرت میخوام. شاید برم رُم ببینمش...
زوئه: خب، من هم میرم.
الکس: کجا؟
زوئه بارانیاش را میپوشد.
زوئه: هتل، مثل پاول.
الکس: آخه چرا میری؟
زوئه: چرا؟ چون تو هیچی نیستی. چون توتو رو گم کردی، چون رفتارت با پاول غیرقابل تحمل بود، چون راجع به این ماجرا حرف زدی.
الکس: میدونم، لعنتی، از دستم در رفت... ولی نمیدونم چرا دربارهش چیزی گفتم. پاول اون روز کاری کرد که حق ندارم دربارهش حرف بزنم.
زوئه: هیچوقت دربارهش حرف نمیزنیم.
الکس: معلومه، اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده!
زوئه: اتفاقی نیفتاده ولی تو مثل یه احمق فَکِ بِرنار رو آوردی پایین!
الکس: لعنتی، اسمش یادم رفته بود. تو یادته؟
زوئه: معلومه که یادمه. این هم یادمه که تو برنامهٔ رومانی رو خراب کردی و ما مجبور شدیم قبل از تموم شدن ماموریتمون برگردیم. حتی اگه دربارهش حرف نزنیم تموم زندگیم یادم میمونه. تو مثل یه فیلسوف متعهد اومدی اما مثل مرد بیچارهای که به زنش حسودی میکنه، برگشتی.
الکس: ببخشید، اون برنار هم یه مرد بیچاره بود با ساعت و استخون ترقوهٔ شکستهش. من بودم که پرتش کردم روی فرش. میشه گفت داشت بوکس بازی میکرد. بعد از اون دیگه دربارهٔ اون برنار
چیزی نشنیدیم.»
حجم
۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه