کتاب ظهور نه
معرفی کتاب ظهور نه
کتاب ظهور نه نوشتهٔ پیتاکوس لور و ترجمهٔ پیمان اسماعیلیان است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان که جلد ۳ از مجموعهٔ «میراث لورین» است، برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب ظهور نه
کتاب ظهور نه [بخوانید «ظهور نُه»] (The rise of nine) که یک رمان برای نوجوانان را در بر گرفته، نخستینبار با انتشار جلد اول آن با عنوان «من شمارهٔ چهار هستم» در سال ۲۰۱۰ به نوجوانان معرفی شد. راوی داستان این اثر پسری به نام «جان اسمیت» است؛ یک فرازمینی که از «لورین» آمده و با نام «شمارهٔ چهار» شناخته میشود. او و «هنری» مدام از جایی به جای دیگر نقلمکان میکنند و هویت خود را تغییر میدهند؛ تا ناشناس بمانند. در هر کتاب از مجموعهٔ «میراث لورین»، داستان نوجوانهایی روایت میشود که از لورین به زمین آمدهاند. بیگانگانی سنگدل و بیرحم به نام «موگادوری»ها این سیاره را نابود کردهاند. لورینیها که متوجه شده بودند شانس پیروزی ندارند، تصمیم گرفتند ۹ کودک را نجات بدهند و به زمین بفرستند. هر کدام از این بچهها یک طلسم محافظ، یک شماره و یک سرپرست یا «سپان» دارد و باید مخفیانه زندگی کند. موگها فقط میتوانند بهترتیب شماره به آنها آسیب برسانند. در کتاب «ظهور نُه» که جلد سوم از مجموعهٔ «میراث لورین» است، جان و شمارهٔ ۹ از پایگاه موگادوریها فرار میکنند و بهسمت شیکاگو میروند. «استنلی» نام شمارهٔ ۹ است؛ قهرمانی متعهد، سریع و قدرتمند که در این سفر پر فرازونشیب برای زندگی و آزادی تلاش میکند. با او همراه شوید. گفته شده است که پیتاکوس لور با نوشتن مجموعهٔ میراث لورین آن گروه از نوجوانان را راضی کرده است که بهدنبال لذت و سرگرمیاند و میخواهند داستانی پر از ماجرا، دلهره و آشوب بخوانند؛ بهویژه طرفداران سبک ادبیِ فانتزی.
خواندن کتاب ظهور نه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانانِ دوستدار سبک ادبی فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ظهور نه
«دوباره جلوی بقیه میافتم. مارینا دنبالم است و برنی کوزار غرشکنان کنارش میدود. ایا هنوز هم صندوقچهام را میآورد و هشت و نه از نزدیک دنبالمان میآیند. آتشم من را شکستناپذیر کرده و شعلههایم هر موگادوریای را که ناگهان از پشت پیچ یا دری ظاهر شود درجا خاکستر میکند. این آتش نهفقط تمام بدن، بلکه ذهنم را هم در اختیار گرفته است. تاکنون چنین اعتمادبهنفس و عزم راسخی برای شکست دادن دشمنانمان حس نکردهام.
با ورودمان به راهرویی دیگر که پر از چراغ چشمکزن و آژیر است، ایا فریاد میزند: "هنوز جوابم رو نداده! گمان نمیکنم بتونه حرفهام رو بشنوه!"
نُه ساق پایش را چنان نشان میدهد که انگار میخواهد تحسینش کند و بعد میگوید: "خب، هنوز زندهست. چون داغ تازهای روی تنمون نیفتاده."
آتشم بالاتر و سریعتر دامن میگیرد و حین گذرم از راهرو به سقف و دیوارها میساید. توصیف این نیرو و همینطور مهارش برایم دشوار است، انگار که هر لحظه ممکن است منفجر شوم. برای مبارزه با ستراکوسرا آمادهام و حس میکنم بقیه هم همینطورند. نُه و هشت شبیه گویهای تخریب بنا هستند که در راهرو تاب میخورند، سربازها را نابود میکنند و از سربازی به سرباز بعدی کمانه میکنند. مارینا بیواهمه میجنگد و از هر ابزار موجودی برای پرتاب کردن بهسوی سربازها استفاده میکند. ایا که هنوز همهٔ قدرتهایش بروز نکردهاند، با اندکی غبطه به قلعوقمع کردن سربازها توسط ما نگاه میکند. کاش فرصتی پیش میآمد و با دَمی تنفس به او میگفتم که وجودش تا چه حد حیاتی است، اینکه قابلیت ایجاد ارتباط دورآگاهی چقدر برای گردهم جمع شدنمان اهمیت دارد. اینکه در مقام جوانترین لورینی عالم چگونه مظهر عمر دراز و قدرت گاردهای ماست. ما آمادهایم که لورین را بازپس بگیریم و این تنها وقتی میسر است که همهٔ داشتههایمان را برای مبارزه به میدان بیاوریم. یعنی تکتک افرادمان. راهرو به دو شاخه تقسیم میشود و باید زودتر تصمیم بگیریم که از کدام طرف برویم. جدا شدن از همدیگر بههیچوجه یکی از گزینهها محسوب نمیشود.»
حجم
۳۷۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۷۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه