کتاب انقلاب مهربانی
معرفی کتاب انقلاب مهربانی
کتاب انقلاب مهربانی نوشتهٔ هیو مک کی و ترجمهٔ سیروس قهرمانی است. نشر خزه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی در باب امید و اعتماد و خوشبینی.
درباره کتاب انقلاب مهربانی
کتاب انقلاب مهربانی دربارهٔ اینکه چگونه میتوانیم امید را احیا کنیم، اعتماد را بازیابیم و خوشبینی را برانگیزیم، سخن گفته است. این کتاب که به قلم یک روانشناس، پژوهشگر اجتماعی و نویسندهٔ استرالیایی نوشته شده، هفت فصل دارد. مترجم گفته است که فعالیتهای متنوع و فراوان هیو مک کی در حوزههای مختلف، اثری بیبدیل بر نگارش این کتاب داشته است؛ تجاربی همچون سالها مبارزهٔ مردمان بومی استرالیا برای بهدستآوردن حقوق اولیهٔ خود، آتشسوزیهای گسترده در جنگلهای این سرزمین و سپس تجربهٔ وحشتناک پاندمی کرونا. اینها بود که هیو مککی را به صرافت نوشتن کتابی انداخت تا در آن جامعهٔ بشری را به بازنگری در رفتار خود دعوت کند. او برای مشکلات جامعهٔ بهشدت فردگرای کنونی، چارهای اندیشیده است؛ مهربانی واکسنی است که جامعهٔ بشری برای ادامهٔ حیات خود به آن نیاز دارد.
خواندن کتاب انقلاب مهربانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انقلاب مهربانی
«وقتی از آدمهایی که شخصاً نمیشناختیم ولی عملکردشان را تحسین کردهایم یا آثار خلاقانهشان بر ما اثر گذاشته است اطلاعات زیادی کسب میکنیم، اغلب سرخورده و گاهی ناراحت میشویم. آگاه شدن از برخی جزئیات ناخوشایند مربوط به زندگی شخصی یک چهرهٔ عمومی معتبر، بیشک از احترام ما میکاهد (و کاملاً بهحق است زمانی که آن تصویر عمومی بر پنهانکاری ریاکارانه متکی بوده). خواندن زندگینامهٔ یک نویسندهٔ محبوب، اغلب به سرخوردگی عمیق میانجامد؛ کسب اطلاعات زیاد از زندگی شخصی این آهنگساز یا آن نقاش ممکن است قدردانی ما از آثار آنها را کمرنگ کند. بخشی از این مشکل، از ناتوانی ما در ارزیابی میراث شخصی کسانی است که آنها را صرفاً بر اساس آثارشان میشناسیم. هیچ زندگینامهای تمام ابعاد آن میراث را به تصویر نمیکشد؛ هر زندگینامهنویسی مجبور به حدس و گمان، تخیل و نتیجهگیری است.
هنگامی که در سال ۲۰۲۰ مروری بر دو کتاب درمورد زندگی شاعر امریکایی رابرت لاول را خواندم چنان بیزار شدم که تصمیم گرفتم هرگز شعر دیگری از او نخوانم. یادم هست سالها پیش آرزو میکردم هرگز زندگینامهٔ گراهام گرینِ رماننویس و کارل راجرزِ روانکاو را نخوانده بودم. من همیشه میدانستم آنها انسان هستند، اما آنها را نمیشناختم. فقط آثارشان را میشناختم و دوست داشتم. بیشک لازم نبود از تکتک ضعفهای آنها باخبر شوم (که مسلماً زیاد بودند).
معلمهای مدرسه نقش بزرگی در سالهای شکلگیری زندگی ما بازی میکنند، اما چند نفر از آنها را به یاد میآوریم؟ و چه مقدار از آنچه به ما یاد دادهاند؟ در بسیاری از موارد رفتارهای غیرعادی – تیکها، تکیهکلامها، کت پشمی یا دامن مشکی یکسانی که هر روز پوشیده شده – در حافظهٔ ما باقی میمانند، چون اینها برداشتهایی کلی از شخصیت هستند. هنگام نوشتن این مطلب، ایمیلی از طرف معلم دبیرستانم دریافت کردم حاوی نقلقولی از مدیحهای که سالها قبل در مراسم ترحیم یکی از معلمهای ریاضیام خوانده شده بود. چند گفتهٔ برگزیده از آن معلم هم در آن گنجانده شده بود که در تمام عمرم با من بود: «سرعت بهعلاوهٔ دقت برابر است با "الف"۷۸»، «اگر بگوییم تکلیف نداریم خودمان را گول زدهایم و حقیقت در ما نیست»، «اگر بخواهید به جایی برسید نباید از کار سخت طفره بروید». (چقدر درست است، آقای ریچی.) اما مهمترین بخش از مدیحه این بود: «کسی که به دنبال ستایش و افتخار نبود، احترام همه را به دست آورد.» میراث صمیمیت و مهربانی او هنوز با من و بسیاری از آدمهای دیگر هست، اگرچه درمورد من این میراث هیچ ربطی به ریاضی ندارد.»
حجم
۲۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی ساده دوباره یادآور میشه که علاج انسان، مهربانی با انسانه. متن صمیمی و روان با ترجمه بسیار خوب.