دانلود و خرید کتاب فرانک معمار جوان فرانک ویوا ترجمه فرزاد فرشاد
تصویر جلد کتاب فرانک معمار جوان

کتاب فرانک معمار جوان

معرفی کتاب فرانک معمار جوان

کتاب فرانک معمار جوان نوشتۀ فرانک ویوا با ترجمۀ فرزاد فرشاد در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.

درباره کتاب فرانک معمار جوان

کتاب فرانک معمار جوان با جمله‌ای از فرانک لوید رایت، مشهورترین معمار تاریخ آمریکا آغاز می‌شود کسی که طی زندگی خود حدود ۱۰۰۰ بنای چشم‌نواز را ساخت و تکمیل کرد. فرزاد فرشاد، مترجم کتاب، هدف از این ترجمه را معرفی و شناساندن هنر به کودکان عنوان کرد. کتاب، برای کودکان بین ۳ تا ۸ سال تدوین و طراحی شده و قصۀ آن به زبان بسیار ساده و شیرین و قابل فهم، مفاهیم و تصاویری را در ذهن کودک به یادگار می‌گذارد که هر کدام در دنیای واقعی حضوری ملموس دارد. یکی از ویژگی جذاب این کتاب مصور، تصویرسازی بسیار چشم‌نواز و جذاب و در عین حال اطلاع‌رسان است؛ به این معنا که بسیاری از اتفاقات در طول قصه معرفی و با نمایش تصویرش در ذهن کودک ثبت می‌شود. بر همین مبنا، جمله‌های هر صفحه کوتاه و کم هستند و بخش بیشتر آن را تصاویر گوناگون شکل می‌دهند. کتاب‌ فرانک معمار جوان، دریچه‌ای به دنیای واقعی شغل معماری است بدون اینکه فهم آن برای کودک سخت و پیچیده باشد.

فرانک ویوا که خود نیز معمار است علاوه بر نویسندگی، تصویرگری این کتاب را نیز انجام داده است. در این کتاب صرفاً بر وجه ساختمان‌سازی تمرکز نشده، بلکه طراحی به‌صورت عام مدنظر قرار گرفته است؛ از یک صندلی گرفته تا دیگر سازه‌ها که همگی دامنۀ وسیع و تنوع فعالیت معماران را نشان می‌دهد. در این داستان، کودکان با فرانک جوان آشنا می‌شوند که معمار است و ساز‌ه‌های زیادی با خلاقیت‌ خود می‌سازد؛ از ساخت یک صندلی با دستمال توالت تا ساخت یک آسمان‌خراش با کتاب.

خواندن کتاب فرانک معمار جوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به کودکان دوستدار کتاب‌های داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فرانک معمار جوان

«آپارتمان فرانک جوان درست در بالاترین طبقه‌ی این ساختمان بلند قرار دارد. او معمار است. او گربه‌ی سفدیش ادی و پدربزرگش، فرانک پیر که او هم معمار است، زندگی می‌کند. فرانک جوان چیزهای مختلفی می‌سازد. او از هر چیز که دم دستش باشد استفاده می‌کند؛ ماکارونی، کتاب، ظرف، گربه،... کربه؟! البته از ادی که نه! خب بله، از ادی، البته فقط بعضی وقت‌ها. یک روز صبح فرانک جوان با رول‌های دستمال توالت یک صندلی درست کرد. فرانک پیر با دیدن صندلی فکری کرد و گفت: «البته فکر کنم معمارها صندلی بسازند، روی این صندلی که واقعاً نمی‌شه نشست، می‌شه؟» فرانک جوان جواب داد: «فکر نکنم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۱۶٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان