کتاب گریز پا
معرفی کتاب گریز پا
کتاب گریز پا نوشتهٔ آلیس مونرو و ترجمهٔ شقایق قندهاری است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی سه داستان کوتاه خارجی. این اثر از مجموعهٔ «ادبیات امروز» این نشر است.
درباره کتاب گریز پا
چاپ پنجم کتاب گریز پا (Runaway: stories) یک مجموعه داستان کوتاه از آلیس مونرو را در بر گرفته است. این داستانهای کوتاه دربارهٔ زندگیهای مختلف و شخصیتهای گوناگون است که با ظرافت و احساسی مثالزدنی به ماجرای این شخصیتها زندگی بخشیده است. در یکی از این داستانها، زنی جوان با وجود اینکه فکر میکند میخواهد همسرش را ترک کند، اما بهدلایلی نمیتواند این کار را انجام دهد. در داستانی دیگر، دختری روستایی بهخاطر شغل جدیدش در یک هتل با دنیایی متفاوت و پر از تجارب و احساسات گوناگون و بعضاً اسرارآمیز روبهرو میشود. در یکی دیگر از داستانهای صوتی این مجموعه، زنی جوان که توانایی فهمیدن اتفاقات آینده را دارد، باعث بهوجودآمدن مجموعهای از اتفاقاتی میشود که همسر آینده و دوستش را درگیر یافتن معنای واقعیِ داشتن این توانایی میسازد.
داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب گریز پا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آلیس مونرو
آلیس مونرو زادهٔ ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱، نویسندهٔ کانادایی معاصر و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۳ است. آکادمی سوئد مونرو را استاد داستان کوتاه معاصر توصیف کرده است. آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز میدانند. بسیاری بر این عقیدهاند که مونرو جامعهٔ کتابخوان آمریکای شمالی را با داستان کوتاه آشتی داده است؛ البته خودش میگوید هرگز قصد نداشته صرفاً نویسندهٔ داستان کوتاه باشد و فکر میکرده مثل همه رمان خواهد نوشت، ولی حالا دیگر میداند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست. دوست دارد پایان داستان را در ذهنش مجسم کند و مطمئن باشد مثلاً تا کریسمس آن را تمام خواهد کرد و نمیداند نویسندهها چطور روی پروژههای طولانی مثل رمان با پایان باز کار میکنند.
او نویسندهٔ آثاری چون «میخواستم چیزی بهت بگم»، «فرار» (مجموعه داستان)، «رؤیای مادرم»، «گریزپا»، «دستمایهها» و «دورنمای کاسل راک» است که به فارسی هم ترجمه شدهاند.
بخشی از کتاب گریز پا
«هری رو کرد به او و گفت: «اروپاییاند دیگر، مسئلهای فرهنگی است. اینها خودشان را ملزم نمیبینند همیشه لبخند بزنند.»
بعد به سالن غذاخوری اشاره کرد و تمام چیزهایی را که مثل سابق همانطور بدون تغییر مانده بود، نشان داد. سقف بلند، پنکهٔ دورِ کند، حتی تابلوی نقاشی رنگ روغنی غمانگیز و سگ شکاریای که پرندهٔ پر حنایی را به دهان گرفته بود.
مشتریان دیگری از جمله خانوادهای وارد سالن شدند. دخترهای کوچکی که لباس توری بر تن داشتند و کفشهایشان ورنی بود، نوزادی چندروزه، پسر نوجوانی با کت و شلوار که معلوم بود حسابی تو دست و پایش است، تعداد زیادی پدر و مادر با پدر و مادرهایشان، پیرمردی لاغر و آشفته حال همراه با پیرزنی که روی صندلی چرخدار به پهلو نشسته بود و پیراهن گلدار به تن داشت. هر کدام از زنهایی که لباس گلدار پوشیده بودند، به تنهایی چهار برابر آیلین هیکل داشتند. هری زیر لب آرام گفت: «جشن سالگرد ازدواج....»
او موقع خارج شدن ایستاد تا خود و خانوادهاش را معرفی کند و ضمن تبریک به آنها بگوید که همکار جدید هفتهنامه است. هری اظهار کرد امیدوار است بتواند اسامیشان را یادداشت کند. وی مردی بود با صورتی درشت، چهرهای شبیه پسربچهها، پوست برنزه و موهای قهوهای روشن براق. شور و حرارتش که نشان میداد کاملاً تندرست است و به خاطر حُسن نیت و حس قدردانی آشکارش همهٔ کسانی که دور تا دور میز نشسته بودند، از او خوششان آمد و توجهشان به سوی او جلب شد. گرچه شاید این قضیه پسر نوجوان و زوج کهنسال را در بر نمیگرفت. وقتی پرسید که این زوج چند سال است با هم ازدواج کردهاند، به او گفتند شصت و پنج سال.
هری با شور و هیجان به صدای بلند گفت: «شصت و پنج سال.» و وقتی به آن فکر کرد، بسیار متعجب شد. هری اجازه گرفت با عروس دست بدهد و پیرزن هم به آرامی دستش را تکان داد.»
حجم
۱۴۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۴۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه