دانلود و خرید کتاب توطئه در پیونگ یانگ جیمز چرچ ترجمه محمد قمری حبشی
تصویر جلد کتاب توطئه در پیونگ یانگ

کتاب توطئه در پیونگ یانگ

معرفی کتاب توطئه در پیونگ یانگ

کتاب توطئه در پیونگ یانگ نوشتهٔ جیمز چرچ و ترجمهٔ محمد قمری حبشی است. نشر قطره این رمان پلیسی را منتشر کرده است؛ رمانی شامل کاوشگری‌های بازرس «اُ».

درباره کتاب توطئه در پیونگ یانگ

جیمز چرچ کتاب توطئه در پیونگ یانگ را در سال ۲۰۰۶ منتشر کرده است. جیمز چرچ نام مستعار نویسنده‌ای آمریکایی است که چندین رمان پلیسی نوشته است. قهرمان رمان‌های او یک مأمور پلیس کرهٔ شمالی به نام بازرس «اُ» است. گفته می‌شود چرچ مأمور اطلاعاتی سابق غرب بوده و دهه‌ها تجربهٔ حرفه‌ای در آسیا دارد. او در ایالات‌متحده متولد و همان‌جا بزرگ شد. آسیاشناسان رمان‌های بازرس اُ را به دلیل ارائهٔ تصویری ملموس، واقع‌بینانه و توأم با جزئیات دقیق از جامعهٔ کرهٔ شمالی ستوده‌اند. برخی از منتقدان، نخستین رمان از ماجراهای بازرس اُ را پنجره‌ای گشوده به کشوری اسرارآمیز می‌دانند. رمان‌هایی که با محوریت بازرس اُ تا زمان حاضر منتشر شده، عبارت‌اند از «توطئه در پیونگ‌یانگ»، «ماه پنهان»، «خون و بامبو »، «مردِ خیره به بالتیک»، «یک قطره خون چینی» و «جنتلمن ژاپنی»

خواندن کتاب توطئه در پیونگ یانگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی پلیسی و جنایی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب توطئه در پیونگ یانگ

««اتاق‌هاشون؟! مگه چند تا اتاق دارن؟»

«دو تا. طبقهٔ پنجم بهترین چشم‌انداز رو داره. مدیر هتل چند باری با پیونگ‌یانگ تماس گرفته تا شاید بتونه طبقه‌شون رو عوض کنه.»

«سایر اتاق‌های طبقهٔ پونزدهم چی؟»

«چی فکر کردین؟» او دستش را به کمرش زد و جسورانه ایستاد: «اون‌هارو به مسافرها دادیم. اون‌ها اولش شاکی بودن، چون بالکن‌های اتاق‌ها به همدیگه دید دارن. ولی بهشون گفتیم که اگه خوششون نمی‌آد می‌تونن پول همهٔ اتاق‌های طبقه رو بدن. در هر طبقه خیلی اتاق هست. تازه اون وقت می‌تونستن کلید آسانسور اون طبقه رو هم غیرفعال کنن. می‌دونی هر شب چه تعداد مسافر مست و پاتیل از بارِ پنت‌هاوس وارد آسانسور می‌شن و دکمهٔ اشتباهی رو فشار می‌دن و دستگیرهٔ اتاق یکی دیگه رو هل می‌دن تا باز بشه؟ شب‌ها راهروها تاریکه و شمارهٔ اتاق‌ها راحت خونده نمی‌شه. به‌خاطر صرفه‌جویی در مصرف برق چراغ‌های راهروها رو خاموش می‌کنن.»

«خب، آره. بهره‌وری و این حرف‌ها. ممنون به‌خاطر حوله. اگه آب داغ وصل شد می‌شه بهم زنگ بزنین.»

از قیافه‌اش معلوم بود که آب داغ به این زودی‌ها وصل نخواهد شد. در را بی‌صدا پشت سرش بست و رفت. فکر کردم این‌طور که بی‌صدا در را بست حتماً می‌توانست بی‌صدا هم باز کند. مثل هتل کوریو که درهایش همیشه جیرجیر می‌کردند، نبود. چراغ را از کف اتاق برداشتم و روی میز گذاشتم. سپس آن را از برق درآوردم. احتمالاً باید این کار را برعکس انجام می‌دادم. احتمال کشته‌شدن با برق کم بود. لیکن اوضاع این اواخر وفق مرادم پیش نمی‌رفت. روی تخت نشستم و چیزهایی را که فهمیده بودم مرور کردم. سونگ حسابی ترسیده بود. کاملاً از حرف‌هایش مطمئن نبودم، اما همان قدری هم که گفت با حرف‌های کشاورز میان‌سال درمورد ماشین‌های عبوری از بزرگراه جور درمی‌آمد. کیم عملیات قاچاق ماشین را در دست گرفته بود. به‌صورت منظم دوبار در ماه ماشین می‌آوردند. حداقل یکی از راننده‌ها عضو امنیت نظامی نبود. چون هیچ‌یک از افراد امنیت نظامی لاغر نبودند. گردن‌کلفت، زشت، تنومند و ترسناک و شبیه آدمکش‌ها بودند. ولی لاغر نبودند. آن‌ها خوب می‌خوردند و خوب ورزش می‌کردند. این نکته آغاز یک سرنخ دیگر بود. کانگ. ماشینی که آن روز اول صبح قرار بود عکسش را بگیرم. دلیل اینکه سرهنگ کیم ترتیبی داده بود تا آن روز اول صبح در دامنهٔ آن تپه منتظر ماشین باشم کانگ بود. دلیل رفتنم به مانپو کانگ بود. دراز کشیدم. چند لحظه بعد خوابم برد. در خواب صدای توفندهٔ رودخانه را می‌شنیدم که داشت تخته‌سنگ‌های اطرافش را به هم می‌کوبید و ساحلش را درهم می‌درید تا راهش را آزادانه به اقیانوس در غرب بگشاید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۰۰۰
۳۲,۷۰۰
۷۰%
تومان