کتاب زندگی روزانه (جلد سوم)
معرفی کتاب زندگی روزانه (جلد سوم)
کتاب زندگی روزانه (جلد سوم) نوشتهٔ حکیمه ماجدی (پردیس حکمت) است. نشر ویراست این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زندگی روزانه (جلد سوم)
کتاب زندگی روزانه (جلد سوم) حاوی یک ناداستان است. نویسنده در این مجموعهٔ سهجلدی از زندگی خود برای ما سخن گفته است. کتاب حاضر درمورد زندگی روزانهٔ او است. او این کتاب را به زبان شفاهی نوشته است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب زندگی روزانه (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات روزانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی روزانه (جلد سوم)
«از بچگی هم همین بود
الانم همینطوره
بچه چهارم
نسبتا رفتار متعارفی باهاش شده
الان که بچهها
هر کدوم بالای بیست و خوردهای سال سن دارند
اولی که کلاً از جهت رفتاری و فکری مرخصه
دومیه یکسره
از این مشاور به اون روانپزشک در حال رفت و آمده
با دز بالا
و خیلی وقتام جواب نمیگیره
بچه سوم زورگوئه
همه جا میخواد
حرفش به کرسی بشینه
چهارمی رو میشه
گفت یه انسان عادیه
جالب اینجاست که پدر و مادر بزرگوارشون
هر وقت صحبتی میشه در این مورد
میگن ما واقعاً به تفاوت های فردی انسانها پی بردیم
با هر چهار تا بچهمون
یک رفتار و یک برخورد رو داشتیم
چقدر با هم فرق دارند!!!
بار آخری که اینو ازشون شنیدم
چند هفته قبل بود
چقدر خودمو نگهداشتم که جوابشونو ندادم
شایدم باید میگفتم:
از دور و نزدیک کیه که تبعیض های رفتاری شما را با بچه هاتون متوجه نشده باشهههه؟؟!
۱۲ سالم بود که اولین ساعت مچی زندگیمو
بابا به عنوان جایزه برام خرید
چقدررر خوشحال شدم
وقتی همراهم بود و رفتم مدرسه
انگار اون روز یه روز جدید بود برام
خیلی حس خوبی باهاش داشتم
از ذوق و شوقم
به بچهها نشون میدادم
و اونا هم خوششون اومده بود
زنگ دوم شد
ریاضی داشتیم
از ریاضی بدم نمیاومد
ولی نمرات خوبی هم ازش نمیگرفتم
مدتی بود
تصمیم گرفته بودم
که بیشتر گوش کنم
خانم که درسو شروع کرد
مریم از پشت سرم پرسید:
سارا
ساعت چنده؟
برگشتم بهش گفتم
چشمک و لبخندی بهم زد
۱۰ دقیقهای کشید
گرما گرم درس بود
که
دوباره مریم پرسید:
سارا ساعت چنده؟
خوشم نیومد
نگاهش نکردم
ولی جوابشو دادم
خانم یکم تمرین داد
که حل کنیم
و باز ادامه بده
هنوز به تمرین دوم نرسیده بودم
که
مریم پرسید سارا...
و این کارو تا ۵ بار ادامه داد
حسابی کلافه و عصبی شده بودم
حس میکردم
نصف درس ریاضی امروزو نفهمیدم
واقعاً کار مریم حال منو خراب کرده بود
دیگه حرف زدن هم برام سخت شده بود
فکرم کار نمیکرد
همین بین
جلوی در
اومدن و خانمو صدا زدند
خانم معلم رفت بیرون و در را بست
منم از فرصت استفاده کردم
بلند شدم
و شروع کردم به زدن مریم
بچهها
که نمیدونستند چی شده
همش صدامون میکردند
آخرشم اومدند
او رو از دست من نجات دادند
از من که آدم بزن بهادری نبودم
و
دوستای زیادی داشتم
این کار بعید بود.
بچه ها بعدا بهم گفتند که اون موقع رنگ صورتم از شدت سرخی به سیاه و بنفش مایل شده بود.»
حجم
۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده قصد دارد در قالب خاطره و داستان مطالب روانشناسی و مشاوره را به مخاطب القا کند آرامش خوبی بعد از خواندن به ما دست میدهد