کتاب هر روز یک غزل
معرفی کتاب هر روز یک غزل
کتاب هر روز یک غزل مجموعه سیصد و شصت و پنج غزل از شاعران مختلف ایرانی است که به انتخاب و مقدمه محمدرضا خسروی، در یک مجموعه گردهم آمدهاند.
درباره کتاب هر روز یک غزل
غزل یکی از قالبهای سنتی شعر فارسی است. هر غزل معمولا بیت چهار تا دوازده بیت دارد و مضمون آن بیان عواطف و احساسات، عشق و عاشقی، وصف جمال معشوق و ... است. مصراع اول بیت اول، با مصراعهای زوج در غزل همقافیه هستند. معمولا ابیات غزلهای فارسی استقلال مضمونی دارند. اما در عین حال این موضوع نیز در میان شاعران مختلف، متفاوت است.
بهترین بیت غزل را شاهبیت یا بیت الغزل میگویند و شاعران، معمولا در بیت آخر، تخلص خود را میآورند. از بین مشهورترین شاعران غزلسرای ایران میتوان حافظ و سعدی را نام برد. همچنین سنایی، با وارد کردن عرفان به غزل و به طور کلی شعر، به آن روحی جدید بخشید.
محمدرضا خسروی در کتاب هر روز یک غزل، سیصد و شصت و پنج غزل را از میان اشعار شاعران مختلف انتخاب کرده است و مقدمهای هم بر آن نوشته است تا هر روز با مطالعه یکی از غزلها، روز خود را آغاز کنیم.
کتاب هر روز یک غزل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
هر روز یک غزل را به تمام دوستداران شعر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هر روز یک غزل
ای دل تو را نگفتم کز عاشقی حذر کن
بگذار نیکوان را وز مهرشان گذر کن
چون روی خوب دیدی دیده فراز هم نه
چون تیر عشق بارد شرم و خرد سپر کن
فرمان من نبردی فرجام خود نجستی
پنداشتی که گویم هر ساعتی بتر کن
هر گام عاشقی را صدگونه درد و رنج است
گر ایمنیت باید، از عاشقی حذر کن
ناکام من برفتی، در دام عشق ماندی
چون است روزگارت؟ ما را یکی خبر کن
اکنون به صبر کردن نآید مراد حاصل
زین چاره بازمانی، رو چاره دگر کن
قطران تبریزی
***
گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست
بر سر خوبان عالم پادشایی نیست هست
ور چنان دانی که جان پاکبازان را ز عشق
با جمال خاکپایت آشنایی نیست هست
ور گمانت آید که گاه دل ربودن در سماع
روی و آوازت هلاک پارسایی نیست هست
ور تو اندیشی که گاه گوهر افشاندن ز لعل
از لبت گم بودگان را رهنمایی نیست هست
ور تو پنداری که چون برداری از رخ زلف را
از تو قندیل فلک را روشنایی نیست هست
ور چنان دانی ترا روز قیامت از خدای
از پی خون چو من عاشق جزایی نیست هست
ور تو بسگالی که با این حسن و خوبی مر ترا
خوی بد عهدی و رسم بی وفایی نیست هست
ور همی دانی که بر خاک سر کویت ز خون
صد هزاران قطره از چشم سنایی نیست هست
سنایی
***
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو برآسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی
انوری ابیوردی
***
آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتشافشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطرهای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان میسوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
مینسازی تا نمیسوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است
خشک سال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوشتر است
عطار
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۳ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۳ صفحه