دانلود و خرید کتاب یونگ می گوید کارل گوستاو یونگ ترجمه سیروس شمیسا
تصویر جلد کتاب یونگ می گوید

کتاب یونگ می گوید

معرفی کتاب یونگ می گوید

کتاب یونگ می گوید نوشتهٔ کارل گوستاو یونگ و ویراستهٔ ویلیام مک گوایر، ریچارد فرانسیس و کرینگتون هال و ترجمهٔ سیروس شمیسا است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مصاحبه‌ها و شرحی از دیدارهای کارل گوستاو یونگ.

درباره کتاب یونگ می گوید

کتاب یونگ می گوید شامل بخشی از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های کارل گوستاو یونگ و خاطرات دیدارکنندگان او است. برخی از این مدارک و متون پس از سال‌ها از گوشه‌وکنار بایگانی‌ها بیرون کشیده شده و برای نخستین‌بار در این کتاب جمع‌آوری شده‌اند. در این مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و دیدارها یونگ عقاید و آرای خود را به زبانی ساده‌تر از آن‌چه در آثار او آمده، برای مخاطبان خود توضیح داده است. بخش‌هایی مهم و مؤثر از زندگی شخصی، کاری و علمی او مثل روابطش با فروید در این نوشته‌ها دیده می‌شود. در تمامی این موارد خواننده با شخصیتی تأثیرگذار مواجه می‌شود که بخش مهمی از فرهنگ جهانی در زمینه‌های مختلف، به‌ویژه جهان اسرارآمیز روح و جهان باستانی اساطیر مدیون او است. این اثر که اولین‌بار در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید، از طریق ارائه و شرح بخشی از مصاحبه‌ها، دیدارها و سخنرانی‌های یونگ، شخصیت و روحیهٔ این دانشمند و متفکر حوزهٔ روان‌شناسی را برای مخاطب روشن می‌سازد. افراد بسیاری در خلق این کتاب نقش داشته‌اند؛ از میان آن‌ها می‌توان به خلبان آمریکایی، «چارلز لیندبرگ» اشاره کرد.

خواندن کتاب یونگ می گوید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نظریه‌های یونگ و علاقه‌مندان به حوزهٔ روان‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یونگ می گوید

«یک سوامی هندی درِ یک ویلا را در کوهستان زوریخ [زوریخ‌برگ] زد و به صاحب‌خانه گفت: ببخشید که مزاحم شدم، من از مَدرس می‌آیم، در حال بررسی رسوم مذهبی محلّی در اروپا هستم. شاید شما...؟ صاحب‌خانه عقب می‌رود: متأسفم شما اشتباهی آمده‌اید. ما این‌جا مردم روشنی هستیم. البته به کلیسا می‌رویم، حداقل گاه‌گاهی، اما همان‌طور که احتمالاً می‌دانید ما پروتستان‌ها با دنیای سمبل‌های مذهبی مناسبات خوبی نداریم. اگر شما فکر کردید که در این‌جا هم رسوم مذهبی مثل آن‌چه در کشور شماست می‌یابید، متأسفانه باید بگویم که ناامید به خانه بازمی‌گردید. سوامی با لب‌ولوچهٔ آویزان به عقب بازگشت. اما بگذارید فرض کنیم که او دوباره بازمی‌گردد، مثلاً در دسامبر و صاحب‌خانه را در حین عمل تزئین درخت کریسمس غافل‌گیر می‌کند. با لحن سرزنش‌آمیزی می‌گوید: اما شما به من گفته بودید که هیچ‌گونه مراسم مذهبی ندارید و باوجود این درخت کاجی را بریده‌اید و گذاشته‌اید تا در اتاق پذیرایی خشک شود و با شمع‌های کوچک که ابداً به درد گرما نمی‌خورند آن را پوشانده‌اید. بفرمایید که آیا این را دین شما یا کتب مقدس‌تان تجویز کرده است؟ صاحب‌خانه با حیرت سرش را تکان می‌دهد: چیزی نمی‌دانم، این کاری است که همیشه انجام می‌گرفته.

در یکی از سفرهای تحقیقاتی‌ام به آفریقا مدتی با قبیله‌یی بر دامنه‌های مونت الگون (Mount Elgon) در کنیا زندگی کردم. هر صبح در طلوع آفتاب از کلبه‌هاشان بیرون می‌آمدند. در دست‌شان صدف بود و آن‌ها را در کف دست به سوی خورشید می‌گرفتند. پرسیدم چرا چنین می‌کنند، متحیّر بودند که چه جواب بدهند تنها توانستند بگویند: کاری است که همیشه انجام می‌گرفته. همین اظهار ندانستن است که در داوری سفیدپوستان برای آنان اسم بدوی‌ها را حاصل آورده است. حالا اگر دوست هندی ما مجبور می‌شد تحقیقات خود را در باب اهالی دامنه‌های کوهستان زوریخ‌برگ در مدّرس به چاپ برساند، احتمالاً مطالب درخشانی برای گزارشش داشت: هرچند آنان انکار می‌کنند اما بُت‌های خرگوش را که تخم‌های رنگی گذاشته است می‌پرستند و در روزی که آن را ایستر می‌خوانند این تخم‌ها را با سروصدا در باغ جست‌وجو می‌کنند. در روز دیگری که به آن کریسمس می‌گویند، درخت چراغانی‌یی را که به آن پولک‌ها و گوی‌های برّاق و شیرینی آویزان کرده‌اند عبادت می‌کنند. با همهٔ این، نمی‌دانند که چرا این کارها را می‌کنند. مردمی بسیار کوچک مغز و بدوی هستند.

همین وجود چنین چیزهایی از قبیل ستون می، درخت می، تیر روغنی در مورد ادعای مسیحیان در مورد درخت کریسمس مطالب بسیاری به ما می‌گوید. در بهترین حالت موضوع تفسیر دوبارهٔ سنن کهن بود. و بسیار شبیه به همین وضع جشن ولادت مسیح است که به جشن‌های بارآوری نیمهٔ زمستان که از پیش مرسوم بود مربوط می‌شود. سمبل درخت تاریخ بسیار احترام‌برانگیزی دارد. محقّق فنلاندی اونو هلوم‌برگ که سمبولیسم درخت حیات را تحقیق کرد به آن «برجسته‌ترین افسانهٔ بشری» گفته است. تغییر و تحوّلات معنایی بسیار که برای سمبل درخت در ادوار تاریخ رخ داد دلیل غنا و نیروی حیات آن است. درخت معنایی جهانی دارد، درخت جهان است، ستون جهان، محور جهان. کافی است به یگدراسیل (yggdrasill)، درخت زبان‌گنجشک در اساطیر نوردی بیندیشی. یک درخت باعظمت همیشه سبز که در مرکز جهان رشد می‌کند. درخت، مخصوصاً تاجش جایگاه خدایان است. دیگر درخت دهکده در هندوستان و درخت دهکدهٔ لیندن (Linden) آلمان که روستاییان دور آن در آغاز شب جمع می‌شوند: آنان در سایهٔ خدایان می‌نشینند. درخت هم‌چنین یک وجه مادرانه دارد. در اساطیر ژرمانیک اوّلین بشر آسک و امبلا از زبان‌گنجشک و توسکا می‌آیند چنان‌که از نام‌های‌شان پیداست. در میان یاکوت‌های سیبری، درختی با هشت شاخه، محل تولّد نخستین بشر است. زنی که نیم‌تنهٔ بالایی بدنش از تنهٔ این درخت رسته بود به او شیر داد. این‌ها و بسیاری دیگر از مطالب مشابه جعل نشده‌اند، آن‌ها صرفاً در ایام گذشته به کلّه‌های مردم آمده‌اند. این یک قسم از مکاشفهٔ طبیعی است.»

معرفی نویسنده
عکس کارل گوستاو  یونگ
کارل گوستاو یونگ

کارل یونگ، با نام کامل کارل گوستاو یونگ (زاده‌ی ۲۶ جولای ۱۸۷۵، کسویل، سوئیس – درگذشته در ۶ ژوئن ۱۹۶۱، کوسناخت، سوئیس)، روان‌شناس و روان‌پزشک سوئیسی بود که روان‌شناسی تحلیلی را پایه‌گذاری کرد. یونگ مفاهیم شخصیت برونگرا و درونگرا، کهن‌الگوها و ناخودآگاه جمعی را نیز مطرح کرد و توسعه داد. آثار یونگ در عرصه‌های روان‌پزشکی، مطالعات دینی، ادبیات و زمینه‌های مرتبط با آن‌ها، در سراسر جهان تأثیرگذار بوده است.

max
۱۴۰۳/۰۲/۱۰

بی نهایت جالب و خواندنی است . به‌ویژه با ترجمه و توضیح استاد شمیسا

همهٔ چیزهایی که من آموخته‌ام مرا گام به گام به یک عقیدهٔ محکم غیرقابل تزلزل که وجود خدا باشد کشاند.
کاربر ۸۴۶۰۳۲۲
در این عصر سیاه اتمی، انسان با وحشت در کمین نشسته‌اش، در طلب هدایت است. چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، او یک‌بار دیگر کورمال کورمال خدا را می‌جوید.
کاربر ۸۴۶۰۳۲۲
«Vocatus atque non vocatus deus aderit» چه خدا را فراخوانی، چه نخوانی، حاضر است.
کاربر ۸۴۶۰۳۲۲
بدون این‌که انسان بداند همیشه دلواپس خداست. آن‌چه برخی از مردم غریزه یا کشف و شهود می‌خوانند چیزی جز خدا نیست. خدا صدای درون ماست که به ما می‌گوید چه بکنیم و چه نکنیم.
کاربر ۸۴۶۰۳۲۲
می‌توانم بپرسم که چرا این سخن بر سر در خانهٔ شما حک شده است؟ خُب، داستان خیلی پیچیده‌یی است، این تجربهٔ من است که در هر جایی ممکن است با این پدیده‌های مذهبی روبه‌رو شویم، چه عامدانه باشد چه نه، فقط باید نیاز فوری هم در میان باشد، یک فوریت جدّی، و آن‌گاه است که این سخنان مذهبی بلند بلند شنیده خواهند شد. بدین ترتیب وقتی شخص کاملاً متحیّر و غافل‌گیر شده، هرکسی که باشد حتّی کسی که به خدا باور ندارد، می‌گوید: آه خدایا! یا به‌خدا! و این‌ها ادات تعجّب غیرارادی فطرت مذهبی است، زیرا از اسم خدا استفاده شده است.
کاربر ۸۴۶۰۳۲۲

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان