کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت
معرفی کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت
کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت نوشتۀ حمیدرضا شاهآبادی در نشر افق به چاپ رسیده است. این کتاب مصور در مجموعۀ داستان فکر ایرانی قرار دارد و مناسب برای نوجوانان است.
درباره کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت
کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت، نهمین جلد از مجموعۀ داستان فکر ایرانی است. این مجموعه داستان فکر ایرانی را از دوران باستان تا عهد قاجار در بر میگیرد و مؤلفان کوشیدهاند گزارشی خواندنی از فرازونشیبهای تاریخ و اندیشۀ نیاکانمان در ایران ارائه دهند. صفحات کتاب با تصویرهایی از دورههای مختلف تاریخی و یا نقشهایی دربارۀ محورهای موضوعی کتابها همراه شده که مطالب را جذابتر و زندهتر کردهاند. کتابهای این مجموعه برای عموم علاقهمندان به بحثهای تاریخی و فکری بهویژه نوجوانان خواندنی هستند. ۹ جلد این مجموعه عبارتاند از:
داستان فکر ایرانی ۱؛ سپیدهدم اندیشه
داستان فکر ایرانی ۲؛ فراز و فرود
داستان فکر ایرانی ۳؛ تولد دوباره
داستان فکر ایرانی ۴؛ دوران طلایی
داستان فکر ایرانی ۵؛ فرار از عقل
داستان فکر ایرانی ۶؛ مغولها
داستان فکر ایرانی ۷؛ دوباره ایران
داستان فکر ایرانی ۸؛ ایران در آستانهی تغییر
داستان فکر ایرانی ۹؛ انقلاب مشروطه
کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت روایتی از مشروطیت و آغاز دورانی جدید در تاریخ ایران است، جنبشی که صرفاً سیاسی نبود بلکه هنر، ادبیات، فلسفه و حتی فقه را هم متحول کرد و جریان روشنفکری را در ایران شکل داد. کتاب ۸ فصل دارد و این موضوعات را روایت کرده است: جامعهٔ ایران در دوران مشروطیت؛ اقتصاد ایران در دوران مشروطیت؛ اوضاع سیاسی ایران در دوران مشروطیت؛ نهضت تحریم تنباکو؛ فراماسونری؛ نگاه به ایران باستان؛ نگاه به شرق؛ نگاه به اسلام؛ فرهنگ و هنر ایران در دورهٔ مشروطیت از جمله مطبوعات، شعر و موسیقی، داستان و رمان، تئاتر و ورود سینما به ایران.
خواندن کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران تاریخ معاصر ایران بهویژه نوجوانان علاقهمند به کتابهای دانستنی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انقلاب مشروطه، دوران مشروطیت
«روز جمعه ۱۷ ذیقعدهٔ ۱۳۱۳ ه .ق. همه چیز آماده شده بود تا شاه بار دیگر با اقتدار بر تخت سلطنت بنشیند؛ تاج به ارث رسیده از پدرانش را بر سر بگذارد و خود را آمادهٔ حکمرانی در سالی دیگر و سالهایی دیگر کند. اهل دربار همه چیز را درنظر گرفته بودند. هیچ چیز کم و کسر نبود. لباسها، پرچمها، چراغها همه سر جای خود بودند، فقط یک چیز به حساب نیامده بود و آن گلولهٔ کوچکی ـ کوچکتر از یک بند انگشت ـ از جنس سرب بود که در تپانچهٔ مردی به ستوه آمده از ستم قاجار جا گرفته بود تا در وقت خود، تفتیده و داغ، آنقدر داغ که سرخ شده باشد، بیرون بیاید و در قلب فرتوت شاه جای بگیرد. همیشه همینطور است. جزئیات کوچک به حساب نمیآیند. در میان آن همه اشیاء پرزرقوبرق، در میان آن همه فلز زرد درخشنده، کسی خاکستری مردهٔ یک تکه سرب را نمیبیند. در صفوف به هم فشردهٔ درباریان آراسته و سفرای خارجی که با لباسهای مخملی رنگارنگ، آمادهٔ سلاماند، کسی اندام نحیف و استخوانی میرزارضای کرمانی را که در عبایی مندرس پیچیده شده، اصلاً به حساب نمیآورد. اما همان یک تکه سرب بیارزش و همان اندام نحیفی که به هیچ گرفته میشد، یکباره همه چیز را به هم میزند. شاید شاه وقتی که از زخم گلولهٔ میرزارضا به زمین میافتاد، تازهمتوجه آن تکه سرب و آن استخوانهای پیچیده در عبای مندرس شده بود. شاید در همان زمان کوتاهی که پلکهایش را برای همیشه روی هم میگذاشت، تازه فهمیده بود که میبایست به میرزارضا و میرزارضاهایی که کرور کرور در اطراف کاخ او در فقر و گرسنگی دست و پا میزدند و او حتی به اندازهٔ پشهای برایشان ارزش قایل نبود، بیشتر توجه میکرد. اما دیگر دیر شده بود. نیش یکی از همان پشهها کار خودش را کرد.
اینگونه بود که درباریان، خیلی زود پارچهها و فانوسهای رنگی را جمع کردند و به جایشان پردههای سیاه آویختند. لباسهای فاخر پرزرقوبرق را از تنشان بیرون آوردند و به جای آن، رخت عزا به تن کردند. مراسم جشن تبدیل به آیین عزا و تدفین شد. ناصرالدینشاه مرده بود.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه