کتاب گوشه چشم عشق
معرفی کتاب گوشه چشم عشق
کتاب گوشه چشم عشق نوشتهٔ پانته آ زردوئی است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب گوشه چشم عشق
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
درباره انتشارات متخصصان
انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشتههای ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روانشناسی، جامعهشناسی و رشتههای مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمیگردد و در طول این سالها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.
خواندن کتاب گوشه چشم عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گوشه چشم عشق
«دنیای من در آغوش جهانت باز شد
این حقیقت در منه آشفته احوال فاش شد
جانم به جان عاشقت بیدار شد
*من از آن گردش دیرین جهان میگذرم
از آن همه غصه در دلم می گذرم
من شنیدم روبراهی پس خودم می گذرم
با چشمه ای گریه کنان از دلت می گذرم
***
از فراق چشم تو ، دیدم سحر نایی ندارم
آفتابی بزد و من دگر سویی ندارم
نوری جز، رنگ سیاهی، من ندیدم
همان روزبود که فهمیدم دگر شوری ندارم
به سودای دلت من نشستم، چون دگر عمری ندارم
به حق روی تو ،چشمم دگر رازی ندارد
سر نهادم داد بر دل که دگر لعلی ندارم
درمیان آن همه آزاده خواهی
***
بر سر راهم شد این بی سرپناهی
من مانده ام و روزگاری از تباهی
در میان این همه آدم، تو یک خیر خواهی
با همه سختی و درماندگی ام یک نگار بیگناهی
درتو میبینم همه بخشندگی
این منم در پس جویندگی
***
سرنوشتم خلاصه در این شد که بمانم و راه بروم
ولی نه آنگونه که دلم برای پرواز کردن تپیده بود
و زندگی را آنگونه که باید نشد
من مانده ام و دنیای پر از کینه که در آن علفزاری از غم شد
من در میان آن همه بهشتی که داشته ام باخته ام
بردی کرده ام که دگر هیچوقت خودم را از چهار چوب افکارم خارج نکنم
هیچ همایی از شرف فاش نمی گردد و زرد
ساقیا
ای خدای لغزش و ترسا و درد
رحمت فردار و از یادت نبر
و در پایان قربان مردمک های بی قرار چشمهایت بروم».
حجم
۹۲۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۹۲۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه