کتاب کتاب پسر
معرفی کتاب کتاب پسر
کتاب کتاب پسر نوشتهٔ آندری نیکولایدس و ترجمهٔ محمدرضا فرزاد است. نشر چشمه این رمان معاصر بوسنیایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب کتاب پسر
کتاب پسر از آثار آندری نیکولایدس و یک رمان معاصر و بوسنیایی است که در حوزهٔ ادبیات بالکان و برندهٔ جایزهٔ ادبی اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۱ میلادی بوده است. این رمان کوتاه دربارهٔ مردی میانسال است که همسرش یک روز عصر ترکش کرده، است. تپهٔ عموی این مرد در حال خاکسترشدن در زبانههای آتش است و پدرش که از زمان مرگ مادرش با او صحبت نکرده، چند خانه آنطرفتر خودش را همراه با کتابهایش و قطعههایی از موسیقی باخ حبس کرده است. داستان در سه بخش روایت میشود و راوی داستان در این بخشها، آنچه را قراردادهای کلاسیک و متداول پیرنگ و روایت است، زیر پا میگذارد. پیرنگ در این اثر ساختار کلاسیکِ مسئله - حلمسئله را ندارد. خواننده با ضدقهرمانی طرف است که در شبی بهغایت پرکشمکش از زندگی خود قرار دارد، اما هیچ کنش سازنده یا دستکم پیشبرندهای از سمت او صورت نمیگیرد. او همانطور که خودش خوش دارد بگوید، ناظر است؛ ناظر فروپاشی زندگی خودش و دیگران. خردهروایتهایی که راوی در طول داستان با آنها روبهرو میشود، بهجای آنکه به گرهگشایی از مشکل او کمک کند، صرفاً موجب تداعیهایی دربارهٔ گذشته و تلخاندیشیهایی دربارهٔ زندگی در او میشود. این راوی خود را در زندان مفاهیم ذهنیاش اسیر کرده و نمیتواند از آن راه بیرون برود. او مدام و بهشکلی بیمارگونه به یاد مرگ است و از هجوم سیل توریستهایی که روزانه به شهرشان میآیند، بیزار. روایتی گزینشی که او از پدر و مادر و همسرش میدهد، آنها را بیشتر و بیشتر در هالهٔ ابهام فرو میبرد. یاد پدرش بهویژه او را رها نکرده است؛ پدری که چند خانه بیشتر با او فاصله ندارد اما بینشان قدر یک زندگی اختلاف هست! او معتقد است انسان نمیتواند جز با مرگ از پدرش رهایی یابد. گفته شده است که راوی بینام کتاب پسر از کارهایی که پیشتر انجام داده، در رنج است و اکنون در دالانهای ذهنش دنبال آرامشی نسبی و توجیهی منطقی میگردد. وقتی «کتاب پسر» به قلم آندری نیکولایدس در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، توانست جایزهٔ ادبی تازهتأسیس اتحادیهٔ اروپا را از آن خود کند و برای نویسندهٔ مونتهنگرویی خود اقبال ادبی ارمغان بیاورد. نویسنده در ابتدای کتاب حاضر، کیوآرکدی (ْQR Code) هم قرار داده است؛ شامل چند قطعه آهنگ که پیشنهاد میکند خواننده پس از خواندن کتابش به آن گوش دهد. با او همراه شوید.
خواندن کتاب کتاب پسر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر بوسنی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آندری نیکولایدس
آندری نیکولایدیس در سال ۱۹۷۴ میلادی به دنیا آمد. این نویسندهٔ بوسنیایی، یک فعال ضدجنگ است و مدافع حقوق بشر بهویژه حقوق اقلیتها. نظرات روشنگرانه و گاه تندوتیز او در برنامههای تلویزیونی و ستوننویسیهای مطبوعاتیاش جنجالهای بسیاری برانگیخته است؛ تا آنجا که یکبار در خلال مناظرهای رادیویی، مخاطبی در تماس تلفنی آشکارا او را به مرگ تهدید کرد. او در ۲۸ مهٔ ۲۰۰۴ در یادداشتی به نام «شاگردجلاد» که در ستون هفتگیاش در هفتهنامهٔ مونیتور به چاپ رسید، «امیر کوستوریتسا» (فیلمساز) را آماج حملات خود کرد و او را ستارهای رسانهای دانست که مشغولِ خبرسازی برای کسانی است که حساسیت خود را به رنج انسانها از دست دادهاند. این یادداشت آغاز دعوای حقوقی طولانیای بود که تا سالها میان او و آن کارگردان ادامه یافت. نیکولایدیس نویسندهای تماموقت است. رمان و داستان مینویسد و تحلیلگر سیاسی و ستوننویس روزنامهها و نشریات منطقهٔ بالکان است. او بیش از ۱۰ کتاب منتشر کرده که از آن میان چهارتایش رمان است؛ «محاکات» (۲۰۰۳)، «کتاب پسر» (۲۰۰۶)، «کتاب بازگشت» (۲۰۰۹) و «تا قیام قیامت» (۲۰۱۲). سه مجموعهداستان کوتاه دارد به نامهای «کلیسای جامعی در سیاتل»، «چرا میا فورلان» و «فرهنگنامهٔ کوچک جنون» و یک کتاب در نظریهٔ فرهنگ با عنوان «بوطیقای آخرالزمان». اقبال ادبی او اما مدیون انتشار رمان دومش است؛ «کتاب پسر»؛ رمانی که در سال ۲۰۱۱ جایزهٔ تازهتأسیس بهترین اثر ادبی اتحادیهٔ اروپا را از آن خود کرد. بسیاری او را متأثر از سبک و نگاه ادبی «توماس برنهارد» (نویسندهٔ تلخاندیش آلمانی و از بزرگان موج نوی ادبیات بالکان) میدانند.
بیوگرافی آندری نیکولایدیس را در صفحه این نویسنده در طاقچه میتوانید بخوانید.
بخشی از کتاب کتاب پسر
«تپهٔ عمو هنوز داشت میسوخت و آتشنشانها مشغول بودند. ماشین قرمز مسخرهشان را وسط جاده پارک کرده بودند و مجبورم کردند از بین آن و ماشینِ گشتیای رد شوم که پلیس باش به صحنه آمده بود و خلاف هم پارک کرده بود. پلیس آمده بود که نظم ناحیهمان را در جریان حریق تأمین کند ولی طبق معمول خودش هرجومرج بزرگتری به راه انداخته بود. همسایههامان هم البته بودند، با گاوهای لاغر و سگهای گَرِ پوستواستخوانشدهشان، با بچههای کروکثیف و گرفتارِ سوءهاضمهشان. این به کنار، این تخموترکه جماعتِ خرفت و کودنی بودند، پُر از نگاههای بچگانهای که ترکیبِ وقاحت و بدویّت از خود ساطع میکردند، خطرناکترین و مهلکترین ترکیبِ خصلتهای آدمیزاد. بزرگترها، گاوها، سگها و تولههای مشکوکشان همه داشتند توی جاده میپلکیدند، تمامشان هم ترسشان از آتش را یک جورِ پرتوپلایی بروز میدادند، آتشی که آتشنشانها انگار هر چه بیشتر برای خاموشیاش زور میزدند شعلهورتر میشد. همه از واماندگی سرشان را به دست میگرفتند، ماغ میکشیدند، دُم تکان میدادند، زار میزدند و عوعو میکردند. موجود زنده لحظهای که ترسِ جان برش دارد، به شکل غیرقابلتحملی پست و رقتبار میشود. و به عنوان یک اصل، کسی که کمتر به حسابش میآورند از همه بیشتر میترسد. هیچ آدم مفلوکی نیست که قصهٔ سوزناک نسازد از این ماجرا که مرض لاعلاج دارد. اطرافیانش فوراً از بدبختیاش باخبر میشوند و ازشان توقع ابراز همدردی و دلسوزی میرود. روی حسابِ همان مثَل قدیمی، که «رفیقِ محتاج هم رفیق است»، دیدم فامیلهای همسایههایم هم دارند سر میرسند، آدمهایی که تنها فکرشان این بود که چهقدر خوششانساند خانهٔ خودشان آتش نگرفته است. فامیلها با یک دلواپسیِ قلابی سر تکان میدادند و به فلکزدههایی دلداری میدادند که فکروذکرشان بدبختیشان بود و درختستانی که کنار خانههاشان داشت میسوخت.»
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
نظرات کاربران
کتاب واقعاً عجیبی بود، تمام روایت در یک شب معمولی اتفاق میافتد ولی بینش راوی همه چیز رو به شکلی متحیر کننده نشون میده. به شدت ارزش خوندن داره و در آینده حتماً دوباره مطالعه میکنم چون به نظرم با یکبار
جالب نبود، خسته کننده بود