کتاب چرای خود را بیابید
معرفی کتاب چرای خود را بیابید
کتاب چرای خود را بیابید نوشتهٔ سایمون سینک و دیوید مید و پیتر داکر و ترجمهٔ شراره معصومی است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را منتشر کرده است؛ راهنمای عملی برای کشف خود و تیمتان.
درباره کتاب چرای خود را بیابید
کتاب چرای خود را بیابید (Find Your Why) شما را وادار میکند در هر کاری که انجام میدهید، دوباره فکر کنید. این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه میتوانید از بینشهای قدرتمند نویسندهاش استفاده کنید تا بتوانید چیزهای الهامبخش بیشتری در محل کارتان پیدا کنید و بهنوبهٔ خود از اطرافیانتان الهام بگیرید. چگونه میتوانیم با کار، تیم، شرکت یا مؤسسهٔ خود با «چرا» شروع کنیم؟ این راهنمای گامبهگام برای کمک به ما در یافتن پاسخ این پرسش نوشته شده است. با مطالعهٔ این اثر میتوانید چرایی خود را پیدا کنید. چه میشود اگر چرایی من با چرایی رقیبم یکسان به نظر برسد؟ آیا میتوانم بیش از یک چرا داشته باشم؟ اگر کار من با چرایی من مطابقت ندارد، چه کاری باید انجام دهم؟ اگر تیم من نتواند دربارهٔ چرایی ما توافق کند، چه میشود؟ تمرینهای موجود در این کتاب به شما و همکارانتان کمک میکند تا در مسیری برای موفقیت و رضایت بلندمدت قدم بگذارید.
خواندن کتاب چرای خود را بیابید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب کشف خود و تیم خود پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرای خود را بیابید
«فصل ۷: موضعتان را مشخص کنید
کارهایی انجام دهید که میگویید به آنها باور دارید
وقت گذاشتن برای کشف «چرا» یمان و بیان «چگونگی» هایمان، فقط آغاز سفر است. بعد از آن هست که قسمت سخت کار از راه میرسد. ما باید براساس این «چرا» و «چگونگی»ها عمل کنیم. باید آنها را محقق کنیم، باید آنها را به اشتراک بگذاریم.
«چرا» یتان را به اشتراک بگذارید
صرفاً دانستن «چرا» یمان، باعث نمیشود که از به اشتراک گذاشتن آن احساس راحتی کنیم. درواقع، بیشتر ما در کل زندگیمان با «چیستی» هایمان در ارتباطیم (همانطور که به ما نشان داده شده تا عمل کنیم). این چیزی است که به ما آموختهاند. این همان چیزی است که برای ما بهصورت مدل درآمده است. شما ممکن است برای گفتوگو دربارهٔ هدف، دلیل یا باورتان، با دیگران مشکل جدی داشته باشید؛ اگر اینطور است، فقط شما نیستید که مشکل دارید!
وقتی دوچرخهسواری یاد میگرفتید را به یاد میآورید؟ اولش احساس میکردید ناشی هستید. هربار که دوباره شروع میکردید، روی یک تاکتیک متفاوت تمرکز میکردید و در تمام مدت سعی میکردید تعادل خودتان را حفظ کنید، پایتان را در زمانهای مختلف بلند میکردید، ترمز گرفتن را با فشارهای مختلف تمرین میکردید و با خودتان در جدال بودید که به کجا میخواهید برسید، تمام مدت ذهنتان مشغول کاری بود که اعضای بدنتان باید انجام میدادند. احتمالاً یک مدت خسته میشدید، اما دوباره برمیگشتید و تمرین دوچرخهسواری میکردید... و دوباره... و دوباره. و خیلی زود با دوچرخه با سرعت روی جاده میرفتید، بدون اینکه حتی به آن فکر کنید. شروع کردن با «چرا»، فرقی با شروع دوچرخهسواری ندارد. وقتی لِمِش را پیدا کنید، مثل دوچرخهسواری خودش خودبهخود اتفاق میافتد.
ما فهمیدیم که بهترین موقعیت برای شروع، در بین غریبههاست. وقتی کسی را برای اولینبار میبینید، تقریباً همیشه میپرسند: «چه کار میکنی؟» این برای شما یک فرصت است که با «چرا» شروع کنید. از این به بعد غریبهها در هواپیماها، در مهمانیها یا هرجای دیگری نقش همان دوچرخهٔ مجازی شما را دارند.
وقتی بتوانید بیانیهٔ «چرا» یتان را کلمه به کلمه بگویید، میتوانید از انواع جملهها و داستانها استفاده کنید تا «چرا» یتان را برای دیگران معنا ببخشید. بهعنوان مثال، سایمون ممکن است بگوید: «من به آدمها انگیزه میدهم تا طوری کار کنند که به آنها انگیزه بدهد، برای اینکه ما باهم میتوانیم دنیا را تغییر دهیم.» این بیانیهٔ «چرا» ی او، بیکم و کسر است. او گاهی اوقات میگوید: «من با رهبرها کار میکنم تا سازمان باانگیزهای بسازم که افراد را در اولویت قرار دهد. من معتقدم که اگر تعداد کافی از سازمانها این کار را انجام دهند، میتوانیم دنیای خودمان را عوض کنیم.» او خیلی وقتها از جملات ما برای شروع یک گفتوگو استفاده میکند. اگر صحبتش دربارهٔ سازمان ما «با چرا شروع کنید» باشد، میگوید: «ما دنیایی را تصور میکنیم که در آن بیشتر مردم با انگیزهٔ رفتن به سرکار از خواب بیدار میشوند، سرکار احساس امنیت میکنند و در پایان روز، هنگام بازگشت به خانه از کاری که انجام میدهند، احساس رضایت دارند. هر محصولی که تولید میکنیم، هر شراکتی که داریم و هرکاری که میکنیم، برای این است که این چشمانداز را محقق کند.» متوجه شدید که منظورمان چیست؟ هدف این نیست که دقیقاً کلمات بیانیهٔ «چرا» یتان را به کار ببرید، هرچند این بیانیه نقطهٔ خوبی برای شروع است. ما دربارهٔ پیدا کردن راههایی حرف میزنیم که «به دیگران بگویید که هستید و به چه چیز باور دارید.»
خطر! خطر!»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه