کتاب غنچه بر قالی
معرفی کتاب غنچه بر قالی
کتاب «غنچه بر قالی» نوشتۀ ابراهیم حسن بیگی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. غنچه بر قالی در قالب داستانی زیبا و پراحساس دربارۀ صفورا، دختر ترکمن، هنر قالیبافی مردم ترکمن را به نمایش میگذارد.
درباره کتاب غنچه بر قالی
داستان غنچه بر قالی دربارۀ یک دختر ترکمن به نام صفورا است که با خانوادهاش در روستای اوبه زندگی میکند و قالی میبافد. صفورا متوجه میداند که دل پدرش آن روزها دلش شکسته است؛ چون گلی که پدر از شهر خریده بود و هر روز که از صحرا برمیگشت جلوی خودش میگذاشت، تماشایش میکرد و به او آب میداد حالا خشکیده بود. گلدان گل در آن روستای بی باغچه امیدی را دل پدر زنده کرده بود؛ اما خشکشدنش باعث شد پدر صفورا دلگیر و بیحوصله شود. برای همین صفورا به فکر چاره بود، او میخواست گلی را روی قالی ببافد.
کتاب غنچه بر قالی فضای آرامی دارد. از همان صفحۀ اول معلوم است که محمدابراهیم حسنبیگی تلاش کرده تا دریچهای از فرشها و قالیهای ایرانی را به روی خواننده باز کند. صفورا، دختر ترکمن با پیراهنهای محلی رنگارنگ و زیبایی که بر تن دارد هنگام بافتن قالی پر از احساس است. کتاب غنچه بر قالی سرشار از تصاویر بسیار زیبا از قالیهای ایرانی است که خواننده را به وجد میآورد و به او حس آشنایی از هنر ایرانی را هدیه میکند. پرویز محلاتی تصویرگری کتاب غنچه بر قالی را به برعهده داشته است. یکی از مسائلی که داستان غنچه بر قالی به آن میپردازد مسئلۀ آب است. روستای اوبه آب لولهکشی ندارد،مردم آب آشامیدنی را از آبانبارها برمیدارند و مصارف دیگرشان را از آب چله یا رودخانه میآورند که شور و بدمزه است. به همین دلیل روستا خالی از باغچه بود.
خواندن کتاب غنچه بر قالی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان بالای ۹ سال و علاقهمندان به هنر و فرش ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غنچه بر قالی
«صفورا روی دار قالی نشسته بود. دست و دلش به کار نمیرفت. با خستگی، خامههای قرمز و سفید را به نخهای قالی گره میزد. هوای آلاچیق گرم بود. انگار از سقف نمدی آن آتش میبارید. از بیرون صدای تراکتوری میآمد که گندمهای تازه درو شده را به اوبه میآورد. صفورا دست از بافتن کشید و به نقشهای دایره شکل قالی چشم دوخت و به فکر فرورفت. به یک گل فکر میکرد. یک گل سرخ و صورتی که آن را روی قالی ببافد. زمانی به این فکر افتاد که گل توی گلدان خشکید. گلی که پدر آن را از شهر خریده بود و بیشتر از هر چیز دوستش داشت. گل اول یک شاخۀ سبز بود با چند غنچۀ کوچک بالای آن. بعد یکی از غنچهها باز شد. گل سرخ قشنگی که غنچههای نیمهباز دورش را گرفته بودند.»
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه