کتاب دریای پهناور سارگاسو
معرفی کتاب دریای پهناور سارگاسو
کتاب دریای پهناور سارگاسو نوشتهٔ جین ریس و ترجمهٔ سهند الهامی و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است. انتشارات مهراندیش این رمان معاصر، اقتباسی و انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب دریای پهناور سارگاسو
کتاب دریای پهناور سارگاسو (بههمراه ژرفنگری رمان به قلم «کَرلاین رُدی») حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی است که در سال ۱۹۶۶ منتشر شده است. این رمان را آخرین رمان و تحسینشدهترین اثر جین ریس دانستهاند که بیش از ۲۰ سال صرف نوشتن آن شد و نویسندهاش را به شهرت رساند. این نویسنده، برندهٔ جوایز متعددی شده و در فهرست بهترینها آمده است. رمان حاضر پیشدرآمدی فمینیستی و پسااستعماری بر رمان «جِین ایر» به قلم «شارلوت برونته» (۱۸۴۷) است؛ هر چند در عین این پیوند، مستقل نیز هست. رمان «دریای پهناور سارگاسو» در سه بخش با راوی اولشخص روایت شده و در واقع سرگذشت زن دیوانهٔ رمانِ شارلوت برونته است که در آن اثر در اتاقی در عمارت همسرش زندانی بود و از گذشتهاش جز روایت یکطرفه و مختصرِ مرد چیزی گفته نمیشد. از رمان حاضر اقتباسهای متعددی در قالبهای مختلف شده است، کتابها و مقالات پرتعدادی دربارهاش نوشته شده و از چشماندازهای نظری - انتقادی گوناگون تحلیل شده است.
خواندن کتاب دریای پهناور سارگاسو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جین ریس
جین ریس (۱۸۹۰ - ۱۹۷۹) در دومینیکا در منطقهٔ کاراییب به دنیا آمد و در نوجوانی برای تحصیل به انگلستان فرستاده شد. رمانها و داستانهای متعددی نوشت، اما با رمان اقتباسی «دریای پهناورِ سارگاسو» به شهرت رسید. زندگی او با دشواریها و مشقتهای گوناگون همراه بود که جلوهای از عناصر خودزندگینامهای در این رمان نیز پیدا است. پس از انتشار این اثر، جوایز و افتخارات متعددی از جمله نشان امپراتوری بریتانیا را کسب کرد و اگر چه نظر مثبتی نسبت به انگلیس و انگلیسیها نداشت، از بهترین نویسندگان انگلیسیزبان خوانده شد. زندگینامهٔ خودنوشتِ او که هنگام مرگ نیمهتمام مانده بود با عنوان «لطفاً لبخند بزنید: خودزندگینامهای ناتمام» در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. زندگی او و اثر برجستهاش (دریای پهناور سارگاسو) موضوع نمایشنامهٔ «بعد از خانم راچِستِر پالی تیل» از او است.
بخشی از کتاب دریای پهناور سارگاسو
«گرِیس پول گفت: «اونا میدونستند که وقتی پدرش و برادرش مردند، اون تو جامائیکا بود. همهچیز به اون رسید، ولی قبلش هم مرد ثروتمندی بود. میگفتند بعضیها خوشاقبالاند و اشاراتی بود درمورد زنی که با خودش به انگلیس آورده بود. روز بعد خانم اِف خواست منو ببینه و از وراجیها شکایت کرد. من اجازهٔ وراجی نمیدم. اولی که اومدی، اینو بهت گفتم. گفتم خدمتکارا حرف میزنند و نمیشه جلوشونو گرفت. ضمن اینکه مطمئن نیستم این وضع برای من مناسب باشه، خانم. اول که جواب آگهیتونو دادم، گفتید شخصی که باید ازش مراقبت کنم دختر کوچکی نیست. پرسیدم پیرزن است و گفتید نه. حالا که دیدمش نمیدونم چه فکری باید بکنم. لرزون نشسته و اونقدرم لاغره. اگه تحت نظر من بمیره، مسئولیتش با کیه؟ گفت صبر کن، گرِیس. نامهای در دست داشت. قبلازاینکه تصمیم بگیری گوش کن ببین ارباب خانه درمورد این مسئله چی میگه. «اگر خانم پول مورد رضایت باشند، چرا دو برابر، سه برابر پول به ایشان ندهیم». این را خواند، نامه را تا کرد و کنار گذاشت ولی قبلش من کلمات روی صفحهٔ بعد را دیدم: «ولی بهخاطر خدا دیگر حرفش را با من نزنید.» تمبر روی پاکت خارجی بود. گفتم: «من به هیچ قیمتی به شیطان خدمت نمیکنم.» گفت: «اگر تصور کنی که خدمت کردن به این جنابِ آقا خدمت به شیطانه، بزرگترین اشتباه زندگیتو کردی. بچه که بود میشناختمش. مرد جوانی که بود میشناختمش. باملاطفت، بخشنده و دلیر بود. اقامتش در هند غربی کلاً دگرگونش کرده. بعضی موهاش خاکستری شده و تو چشماش فلاکت موج میزنه. از من نخواه برای کسایی که تو این ماجرا سهم داشتهن، دلسوزی کنم. بهاندازهٔ کافی و خیلی زیادی گفتم. من نمیتونم پولتو سهبرابر کنم گرِیس، ولی میتونم دو برابرش کنم. ولی دیگه وراجی تعطیل. اگر چیزی بشنوم بلافاصله اخراجی. فکر نمیکنم پر کردن جات کار غیرممکنی باشه. مطمئنم که میفهمی.» گفتم بله، میفهمم.»
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه