کتاب سفر در حباب
معرفی کتاب سفر در حباب
کتاب سفر در حباب نوشتهٔ شکری هندی و حاصل گردآوری امیرحسین مدرس است. انتشارات نیستان هنر این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی گزیده اشعار فارسی «شکری هندی» (قرن ۱۲ قمری) بر اساس یگانه نسخهٔ دستیاب.
درباره کتاب سفر در حباب
کتاب سفر در حباب حاوی گزیده اشعار فارسی شکری هندی (قرن ۱۲ قمری) بر اساس یگانه نسخهٔ دستیاب است. شعرهای این شاعرِ ایرانیتبار مقیم هند با انتخاب و تدوین و تصحیح امیرحسین مدرس (بازیگر، شاعر، نویسنده و پژوهشگر) منتشر شده است. شُکری را شاعری ناشناخته از قرن دوازدهم قمری دانستهاند که به پارسی و ترکی میسرود، اما نامونشانی از او در تذکرهها ثبت نشده و تا پیش از این نیز کسی او را معرفی و آثارش را بررسی و تصحیح و منتشر نکرده است. امیرحسین مدرس در مقدمهٔ این کتاب، سابقهٔ زبان پارسی در شبهقاره را بهاختصار بررسی کرده و سپس از لابهلای شعر شُکری هندی، به کشف نام و تبار و زندگی و باور و اندیشهٔ او پرداخته است.
میدانیم که شعر عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
خواندن کتاب سفر در حباب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر کهن ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفر در حباب
«(الف)
مخواه از جمعِ دولت، حشمت و جمشیدجاهی را
بخواه از بذلِ نعمت، هرچه میباید بخواهی را
نگر از حُبِّ دنیا زیرِ بارَش گاو و ماهی را
درآ بر عرشِ استغنا، ببین حشمت پناهی را
که اوّل پایه، نشماری درآنجا تختِ شاهی را
(ب)
به طفلی، طبعِ ما آموخت این نیکو صناعت را
شکستِ آرزوها دادن و بذلِ بضاعت را
به رُشدَش داده هفت اقلیم منشورِ شجاعت را
به دست آورده تیغِ صبرِ ما مُلکِ قناعت را
لباسِ شاهیِ خود کردهایم اورنگِ شاهی را
(پ)
هزاران کوره، گشتم در جهان با اهلش و دیدم
جَلیدِ دیده را هرسو پیِ عبرت دوانیدم
ز هرچیز انتخابی کردم و چیزی پسندیدم
ز سرخ و زردِ عالَم، لایقِ دلبستگی دیدم:
تَعالی اشکِ سرخ و حَبَّذا سیمایِ کاهی را
(ت)
کفن بس ـ گفت ایزد ـ رَختِ خونینِ شهیدانم
که باید داد، پیش از رَختکَندَن، دادِ ایشانم
به همچون عادلی، از جورَت ـ ای بی رحم! ـ نالانم
به محشر میبَرَم با خویش، دامان و گریبانم
که پرسند از جفایت، زین دو بیمطلب، گواهی را
(ث)
عِذار و خطّ و خالِ آن گُلِ رعنا تماشا کن
سپند و آتش و مو، سالِم و یکجا تماشا کن
ز خالَش رهزنی در گوشه گیریها تماشا کن
ز چشمش دلبری در عینِ استغنا تماشا کن
بوَد در جمعِ ضِدَّین آیتی صُنعِ الهی را
(ج)
کجا ـ هَیهات هَیهات از غریقِ بحرِ حیرانی! ـ
من و این یک زبان، این عمر و این طَورِ سخندانی
بیانِ معنیِ آیاتِ حُسن و، عجز و نادانی
حدیثِ ماجرایِ شامِ هجر و عمرِ پایانی
نمودم خضر را نایب، که تا گوید کَماهی را»
حجم
۴۱۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
حجم
۴۱۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه