کتاب افلاطون
معرفی کتاب افلاطون
کتاب افلاطون؛ راهنمای سرگشتگان نوشتهٔ جرالد ا. پرس و ترجمهٔ ایرج آذرفزا است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب افلاطون
«راهنمای سرگشتگان» مجموعهای است با بیش از سی مجلد که انتشاراتِ کونتینیوم در دو دههٔ اخیر به زبان انگلیسی منتشر کرده است. هر مجلد از این مجموعه به یکی از فیلسوفانِ برجسته یا یکی از مکاتبِ فلسفی، از دوران کلاسیک تا دورانِ معاصر میپردازد. نام این مجموعه از نامِ کتابِ مشهورِ ابنمیمون، دلالهًْالحائرین گرفته شده است. چنانکه پیداست، قرار بوده هر کدام از این مجلدات دلالت یا راهنمایی باشد برای دانشجویان و پژوهشگرانی که در مواجهه با هر یک از این فیلسوفان یا مکاتبِ فلسفی دچار حیرانی یا سرگشتگی میشوند. تأکید بر مسائل و چالشهایی که در مواجهه با این فیلسوفان پدید میآید، کوشش در توضیحِ مفاهیم و اصطلاحاتِ کلیدی ایشان به زبانی فنی و در عینِ حال متناسب برای خوانندگانِ مبتدی، و نهایتاً معرفی شروح مهم در هر مورد به این مجموعه جایگاهی ویژه بخشیده است. نویسندهٔ هر مجلد از میان برجستهترین دانشوران در آن زمینه برگزیده شده است. ترجمهٔ افلاطون، در کنارِ ترجمهٔ هابز و کیرکگور، نخستین مجلدات از مجموعهٔ «راهنمای سرگشتگان» است که به همت انتشارات علمی و فرهنگی به زیورِ طبع آراسته میشود. از این مجموعه، ترجمهٔ سقراط، ارسطو، دکارت، لاک، اسپینوزا، هگل، راسل، هوسرل، هایدگر، سارتر، گادامر، مرلوپونتی و همچنین تجربهگرایی و نسبیگرایی نیز منتشر میشود.
نویسندهٔ کتاب پیشِ رو، جرالد ا. پْرِس، هماکنون استاد فلسفه در کالجِ هانترِ دانشگاهِ شهری نیویورک است. حوزهٔ پژوهشهای وی بیشتر به فلسفهٔ یونانِ باستان و بهویژه فلسفهٔ افلاطون اختصاص دارد. از جمله آثار وی میتوان به پیدایشِ ایدهٔ تاریخ در دورانِ باستان (۱۹۸۸) در مقام نویسنده، و سخنگوی افلاطون کیست؟ (۲۰۰۰) و راهنمای کونتینیوم به افلاطون (۲۰۱۲) در مقام ویراستار اشاره کرد. اما در این میان کتاب پیشرو، افلاطون؛ راهنمای سرگشتگان (۲۰۰۷)، شاید مهمترین اثر وی باشد. پْرِس در این کتاب، آخرین دستاوردهای افلاطونپژوهانِ معاصر را به زبانی ساده و گیرا و همزمان فنی و دقیق در چارچوبی تازه قرار میدهد. اگرچه در ظاهر مخاطبِ اصلی این اثر دانشجویان و خوانندگانِ مبتدی دیالوگهای افلاطون هستند، اما آنچه این اثر را از کتابی مقدماتی به سطح پژوهشهای دانشورانه برمیکشد رهیافتِ تازهای است که پْرِس برای خوانش، فهم و تفسیر دیالوگهای افلاطون ارائه میکند. پْرِس نهتنها تلویحاً رهیافتهای حاکم بر افلاطونپژوهی در سدهٔ گذشته را در خوانش و طبقهبندی دیالوگهای افلاطون رد میکند، رهیافتهایی نظیرِ تکوینگرایی، وحدتگرایی و باطنیگرایی، بلکه میکوشد با تأکید بر شیوهٔ نگارشِ ویژهٔ افلاطون، یعنی دیالوگ، و تحلیلِ عناصر اصلی برسازندهٔ آن تا حد ممکن مفروضاتِ مدرن دربارهٔ فلسفهٔ افلاطون را مُعلق کند و افلاطون را نه بهتر از خودِ افلاطون بلکه تا حد ممکن همانطور که افلاطون میخواسته فهمیده شود بفهمد. این کوشش برای نزدیک شدن به قصدِ افلاطون، از نگاهِ پْرس، به معنای بیتوجهی به معانی گوناگونی که متنِ افلاطون، همچون هر اَبَرمتنِ دیگری، در همامتنهای گوناگونِ تاریخی میتوانسته افاده کند نخواهد بود.
خواندن کتاب افلاطون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با اندیشهٔ افلاطون آشنا شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب افلاطون
«افلاطون هیچ رسالهای ننوشت، [بلکه] تنها به نوشتنِ دیالوگهای ساختگی پرداخت. او هیچکجا به عنوانِ نویسنده با خواننده یا مخاطب رویاروی سخن نمیگوید. حتی در دیالوگهایی که نامِ خود را در زمرهٔ حاضران میآورد، سخنی نمیگوید. بعضی دیالوگها عمداً چندین لایهٔ نگارشی پدید میآورند و هر لایه نقابِ یک نویسنده را بر چهره دارد. پیشگفتارِ ثئایتتوس (۱۴۲-۱۴۳) داستانِ مفصلی را بازگو میکند دربارهٔ چگونگی نگارشِ این دیالوگ به قلمِ اِئوکلِیدِس [مگارایی] به تصحیح سقراط که پس از نگارش به گونهای ویرایش شده تا تکرارهای آزاردهندهٔ «گفتم» و «گفت» حذف شوند. نهتنها افلاطون مستقیماً سخن نمیگوید، [بلکه افزون بر آن] دشواری بسیاری را برخود هموار میکند تا ناشناخته باقی بماند. این وضعیت را «ناشناختگی افلاطون» مینامند و اغلب از آن به عنوانِ مسئله یاد میکنند.
ما میخواهیم آموزهها و باورهای افلاطون را بدانیم، اما به نظر میرسد کوششهای محتاطانهٔ وی در ناشناخته ماندن دست رد به این خواستهٔ ما میزند. واقعیت این است که هیچ نوشتهٔ اصیلِ غیرِدیالوگی از افلاطون بر جا نمانده است. نامهٔ هفتم اصیل نیست و حتی اگر اصیل باشد، در این باره چیزی جز این به ما نمیگوید که افلاطون دربارهٔ «جدیترین امور» هرگز چیزی ننوشته و نخواهد نوشت که یا بدین معناست که او این امور را هرگز به قلم درنیاورده یا در قالبِ رساله قلمی نکرده است. با این همه، ناشناختگی تنها در صورتی مسئله است که فرض بر این باشد فیلسوف آموزههایی دارد و قرار است در نوشتههایش آنها را تعلیم دهد.
اما روشن است که افلاطون عزمِ چنین کاری ندارد؛ ناشناختگی برای تأثیرگذاری طرحونقشهٔ افلاطون ضروری است. فیلسوفی که نگرههایش را ابراز میکند و آنها را مستدل میکند مخاطب را به مخالفت کردن و اقامهٔ دلایل فرامیخواند. در عینِ حال مدعیاتِ فیلسوف برای مخاطب به لحاظِ فکری بیرونی باقی میمانند. اما تفاوتِ نسبی افلاطون در این است که به جای آنکه بکوشد حقیقتِ گزارههایی را که دربارهٔ جهان میگوید برای ما اثبات کند، ما را در دیدنِ جهان، به همان نحوی که خودش میدیده، راهنمایی میکند.»
حجم
۴۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۴۰۳ صفحه
حجم
۴۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۴۰۳ صفحه