کتاب فلسفه عشق
معرفی کتاب فلسفه عشق
کتاب فلسفه عشق در گذشته، آینده و حال نوشتهٔ آندره گراله، جو ساندرز و ناتاشا مک کیور با ترجمهٔ تورج اله وردی است و انتشارات دیدگاه کاوش و سازندگی(دُکسا) آن را منتشر کرده است.
عشق در حال تغییر است. پیشرفتهای فناورانه امکان برقراری و ادامهٔ رابطهٔ کامل از راه دور را فراهم کردهاند و عشق کوتاهمدت را تسهیل کردهاند. بیتردید پیشرفتهای فناورانهٔ آتی، این را که چگونه و به چه کسی (یا چه چیزی) عشق بورزیم، تحت تأثیر قرار خواهند داد.
بااینحال، جنبههایی از عشق، بدون تغییر باقی میمانند. از زمان یونان باستان، فیلسوفان برای درک سرشت متمایز و ارزش عشق، تلاش بسیاری کردهاند. اکنون نیز هنوز چیزهای زیادی وجود دارند که میتوان از تاریخ اندیشه، رویههای عملی معاصر و آنچه در آیندهٔ نزدیک اتفاق خواهد افتاد آموخت.
نویسندگان در این کتاب به همراه چهارده فیلسوف دیگر به پرسشهای فلسفی مرتبط با عشق پرداختهاند. این کتاب در سه بخش اصلی به گذشته، حال و آیندهٔ عشق میپردازد.
در این سه بخش به سه پرسش زیر پاسخ داده میشود:
۱. از تاریخ اندیشهٔ فلسفی در باب عشق چه میتوان آموخت؟
۲. چگونه باید در مورد تصورات کنونی از عشق و شیوههای رایج عشقورزی بیندیشیم؟
۳. آیا میتوان انتظار داشت که عشق در آینده تغییر کند؟ آیا باید از چنین تغییراتی استقبال کرد؟ یا باید آنها را نپذیرفت؟
درباره کتاب فلسفه عشق در گذشته، آینده و حال
کتاب فلسفه عشق در گذشته، آینده و حال شامل مقالههایی بدیع در باب فلسفهٔ عشق است. این مقالهها در سه بخش گذشته، حال و آینده، به اندیشهٔ فلسفی در باب عشق پرداختهاند. در بخش نخست، نویسندگان به تاریخ اندیشهٔ فلسفی دربارهٔ عشق و آنچه میتوان از آن فراگرفت میپردازند. فصلهای مختلف این بخش، اندیشهٔ متفکران یونان باستان نظیر افلاطون و ارسطو و نقد کییرکگور بر عشقِ ترجیحی و همچنین تفسیر رازآلود اریش فروم از روابط جنسی را پوشش میدهند. در بخش دوم به درک فعلی از عشق و شیوههای رایج عشقورزی پرداخته میشود. در فصلهای این بخش، چگونگی تغییر عشق در طول زمان، روند عاشق شدن، بُعد اروتیک عشق رمانتیک و همچنین تفسیر جدیدی از عشق بزرگ ـ والدین بررسی شدهاند. در نهایت، بخش سوم نگاهی خواهد داشت به مفهوم عشق در آینده. در فصلهای این بخش، پیشرفتهای فناورانهٔ مرتبط با عشق، نظیر اپلیکیشنهای دوستیابی و دوستان رباتیک بررسی میشوند و توان بالقوهٔ پُلیآموری برای تبدیل شدن به آرمان آتیِ عشق، مورد تحلیل و نقد دقیق قرار میگیرد.
آندره گراله استادیار فلسفه در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ است. او در سال ۲۰۱۴ مدرک دکتری خود را از دانشگاه سِینت اندروز دریافت کرد و سپس دورهٔ فوق دکتری را در دانشگاه اوزنابروک گذراند. حوزهٔ فعالیت وی فلسفهٔ سیاسی و اجتماعی و همچنین موضوعات مرتبط با اخلاقِ هیجانها، آرمانها و روابط انسانها است.
ناتاشا مککیور، مدرس اخلاق کاربردی در دانشگاه لیدز انگلستان است. او در سال ۲۰۱۴ مدرک دکتری خود را از دانشگاه شفیلد در رشتهٔ فلسفه دریافت کرد. رسالهٔ دکتری وی در مورد عشق رمانتیک و تکهمسری است. او به پژوهش در حوزهٔ فلسفهٔ عشق و فلسفهٔ روابط جنسی علاقهمند است و تاکنون مقالاتی در مورد موضوعاتی نظیر تجاوز جنسی، عدم تمایل جنسی، روسپیگری، عشق رمانتیک، خیانت جنسی، و انحصارگرایی جنسی منتشر کرده است. وی در حال حاضر ویرایش هشتم کتاب «فلسفهٔ جنسی: خوانشهای معاصر» را به همراه راجا حلوانی و جیکوب هلد ویراستاری میکند.
جو ساندرز استادیار فلسفه در دانشگاه دورام است. او در حال حاضر روی موضوعاتی نظیر اخلاق و عاملیت در کانت و سنت پساکانتی، فلسفهٔ عشق و اخلاق رسانهای کار میکند.
خواندن کتاب فلسفه عشق در گذشته، آینده و حال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب، مورد توجه پژوهشگران و دانشجویان پیشرفتهٔ فلسفهٔ اخلاق و محققان حوزهٔ روانشناسی و فلسفهٔ اجتماعی و سیاسی که روی موضوعات مرتبط با فلسفهٔ عشق کار میکنند قرار خواهد گرفت.
بخشی از کتاب فلسفه عشق در گذشته، آینده و حال
«به عقیدهٔ اریش فروم، عشق اساساً شامل بخشیدن خود به معشوق است؛ بخشیدن از «شادی، علاقه، درک، دانش، شوخطبعی، غم و اندوه». فروم عشق را شکلی متمایز از بخشش خود میداند که شامل چهار عنصر اساسی درهمتنیده است: توجه و مراقبت، مسئولیت، احترام، و دانش (شناخت). او در این مورد که عشق شامل شناخت است میگوید:
لایههای زیادی از شناخت وجود دارد. شناختی که جنبهای از عشق است، شناختی است که در حاشیه نمیماند، بلکه تا هسته نفوذ میکند. این تنها زمانی ممکن است که بتوانم از اهمیت دادن به خودم فراتر بروم و دیگری را مطابق با شرایط خودش ببینم. برای مثال، ممکن است بدانم که شخصی خشمگین است، حتی اگر آن را آشکارا بروز ندهد؛ اما ممکن است او را عمیق تر از این بشناسم؛ بنابراین میدانم که او مضطرب و نگران است و احساس تنهایی و گناه میکند. آنگاه درک خواهم کرد که خشم او تنها نمود چیز عمیقتری است و او را مضطرب و شرمسار میبینم، یعنی فردی رنجور، نه خشمگین.
عشق واقعی مستلزم نوعی جدایی از خود است؛ برای دیدن معشوق، آنگونه که واقعاً هست و برای درک آنچه نیاز دارد ــ نیاز واقعی معشوق و نه فرافکنی آرزوها و امیال شخص عاشق بر معشوق. بنابراین عشق به فرد اجازه میدهد تا از انزوای ذهنی خود خارج شود و خویش را به وسیلهٔ بخشیدن خود به دیگری بزرگتر کند. علاوه بر این، شکل ویژهای از عشق وجود دارد ــ عشق اروتیک ــ که در آن میل به شناخت دیگری، به شدت غالب میشود ــ به این معنا که تمام ظرفیت فرد را اشغال میکند ــ و درک مهمترین جنبههای شخص در مرکز توجه قرار میگیرد. در این شکل از عشق، میل به دانستن تبدیل به میل به کمال جنسی (وصال) میشود:
اما از آنجایی که این میل، میل به شناخت کامل انسان است، یعنی درونیترین و عمیقترین راز او، هرگز با نوع متداول شناخت ــ شناخت ناشی از اندیشهورزی ــ محقق نمیشود. حتی اگر شناخت ما از خودمان هزاران برابر بیشتر بود، باز هم به انتهای آن نمیرسیدیم. ما همچنان برای خودمان بهعنوان یک راز باقی میمانیم، همانطور که همنوعانمان برای ما به صورت یک راز باقی خواهند ماند. تنها راه رسیدن به شناخت کامل، کنش عاشقانه است: این کنش فراتر از اندیشه و کلمات است. غوطه ور شدن جسورانه در تجربهٔ وصال است.»
حجم
۴۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
حجم
۴۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه